Cookie ct : کوکی شُکلاتیم🍫🌙
Cookie ct : کوکیشُکلاتیم🍫🌙
با کامیار کلی بحث کردیم و دیگ رفتیم خونه
دریا: حال ندارم شام درست کنم خودت یک جوری شکمتو سیر کن
کامیار: من خودم بلدم چجوری شکم خودمو سیر کنم تو برو خودتو درست کن
دریا: من خودمو درست کنم هاااا
کامیار: اره تو خودتو درست کن ک معلوم نیست حالت خوبه یانه یک دکتر بی صاحب بهت یک چیزی گفته
دریا: باشه کامیار تو راست میگی اصلا مت گوه خوردم رفتم جای اون دکتر
کامیار: اره گوه خوردی عزیز مننن
دریا: حرف دهنتو بفهمم تو گوه میخوریی
کامیار: دریا حوصله ندارم یک چیزی میگم ناراحت میشی
دریا: جرعت حرف زدن نداری بچه ننه
کامیار: دریاا دیونمم نکنننننننننن(باداد)
دریا: دیونهه بشی چی میشه(باداد)
کامیار میاد به سمت دریا ویک سیلی به دریا میزنه
(دریا)
سیلی ک بهم زد اشک تو چشم هامجمع شد و رفتم تو اتاق درهم بستم قفل کردم و نشستم پشت در و شروع کردم به گریه کردن
(کامیار)
سیلی رو ک زدم بعد فهمیدم چی غلطی کردم دیدم دریا رفت تو اتاق و در رو قفل کرد منم رفتم پشت در
کامیار: ببخشید دریا من کوکی من ببخشید خب توهم عصبامو خورد کردی دیگ دروا کن گریه نکن خوشگلم
نیم ساعت گذشت ک خبری از دریا نبود بعد نیم ساعت دروا کرد
دریا: بیاتو(باناز)
رفتم داخل اتاق ک نشسته بود رو تخت و روشو اونور کرده بود رفتم بغلش کردم
کامیار: ببخشید
دریا: منم ببخشید ک عصباتو خورد کردم
کامیار:منم ببخشید ک زدم تو گوشت
دریا: بخشیدم توهم ببخش
کامیار: منم بخشیدم
لبای دریا رو بوسیدم
کامیار: بچه دار هم نشیم فدای سرت مهم نی من هیچ وقت بخاطر یک بچه عشق زندگی رو ک عوض نمکنم
دریا: خیلی دوست دارم
کامیار:منم دوست دارم بیبی
(۳روزبعد)
کارهایی خونهرو کردم ک خسته شدم همنجور نشسته بودم ک دیدم صدای از اتاقمون میاد کامیار ک سرکار بود پس چی بود اروم رفتم تو اتاق ک دیدم کسی نیست یک نفس عمیقی کشیدم و از اتاق امدم بیرون،رفتم جای پنجره همنجور ک داشتمنگاه میکردم،یک دفعه با کسی ک دیدم قلبم شروع کرد به تند تند زدن....
با کامیار کلی بحث کردیم و دیگ رفتیم خونه
دریا: حال ندارم شام درست کنم خودت یک جوری شکمتو سیر کن
کامیار: من خودم بلدم چجوری شکم خودمو سیر کنم تو برو خودتو درست کن
دریا: من خودمو درست کنم هاااا
کامیار: اره تو خودتو درست کن ک معلوم نیست حالت خوبه یانه یک دکتر بی صاحب بهت یک چیزی گفته
دریا: باشه کامیار تو راست میگی اصلا مت گوه خوردم رفتم جای اون دکتر
کامیار: اره گوه خوردی عزیز مننن
دریا: حرف دهنتو بفهمم تو گوه میخوریی
کامیار: دریا حوصله ندارم یک چیزی میگم ناراحت میشی
دریا: جرعت حرف زدن نداری بچه ننه
کامیار: دریاا دیونمم نکنننننننننن(باداد)
دریا: دیونهه بشی چی میشه(باداد)
کامیار میاد به سمت دریا ویک سیلی به دریا میزنه
(دریا)
سیلی ک بهم زد اشک تو چشم هامجمع شد و رفتم تو اتاق درهم بستم قفل کردم و نشستم پشت در و شروع کردم به گریه کردن
(کامیار)
سیلی رو ک زدم بعد فهمیدم چی غلطی کردم دیدم دریا رفت تو اتاق و در رو قفل کرد منم رفتم پشت در
کامیار: ببخشید دریا من کوکی من ببخشید خب توهم عصبامو خورد کردی دیگ دروا کن گریه نکن خوشگلم
نیم ساعت گذشت ک خبری از دریا نبود بعد نیم ساعت دروا کرد
دریا: بیاتو(باناز)
رفتم داخل اتاق ک نشسته بود رو تخت و روشو اونور کرده بود رفتم بغلش کردم
کامیار: ببخشید
دریا: منم ببخشید ک عصباتو خورد کردم
کامیار:منم ببخشید ک زدم تو گوشت
دریا: بخشیدم توهم ببخش
کامیار: منم بخشیدم
لبای دریا رو بوسیدم
کامیار: بچه دار هم نشیم فدای سرت مهم نی من هیچ وقت بخاطر یک بچه عشق زندگی رو ک عوض نمکنم
دریا: خیلی دوست دارم
کامیار:منم دوست دارم بیبی
(۳روزبعد)
کارهایی خونهرو کردم ک خسته شدم همنجور نشسته بودم ک دیدم صدای از اتاقمون میاد کامیار ک سرکار بود پس چی بود اروم رفتم تو اتاق ک دیدم کسی نیست یک نفس عمیقی کشیدم و از اتاق امدم بیرون،رفتم جای پنجره همنجور ک داشتمنگاه میکردم،یک دفعه با کسی ک دیدم قلبم شروع کرد به تند تند زدن....
۶.۹k
۰۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.