سناریو:اگه موقع خودکشی شما رو ببینن
خوب اینم ایده ژدید
پارت اول
کارکتر های شیطان کش
سانمی
ا.ت لبه پرت گاه ایستاده بود
ا.ت:وقت یه قدم دیگه...
همین که یه قدم برداشتی و داشتی میوفتادی
یکی مچ دستت رو گرفت
سانمی یا اصبانیت:تو داشتی چه غلطی میکردی؟
ا.ت:تو اینجا چی کار میکنی؟
سانمی با حاله ترس ناک:جواب من رو بده
ا.ت:ب...ببخشید
سانمی ا.ت رو انداخت رو کول اش:این طوری نمیشه وقتی بردمت خونم و تا یه ماه هر کاری دلم خاست باهات کردم میفهمی
جونززززز چه ددی دارم🥹✨️🤏🏻
گیو
رفته بودی داخل دفتر شینوبو و یکی از سم ها رو برداشته بودی و میخواستی بخوری که گیو رسید و سم رو از دستت گرفت
گیو: چیکار داری میکنی؟
ا.ت:دلم میخواد بمیرم
گیو:ا.ت به خواطر من هم شده این کار رو نکن
گیو بغلت کرد:میدونم زندگی سخت هست ولی...تحمل کن
اوبانای
شمشیر رو گذاشته بودی زیر گلوت و میخواستی سر خودت رو بزنی که اوبانای رسید
اوبانای:چی کار میکنی
ا.ت:خسته شدم میخوام بمیرم*با بغض
اوبانای:منم خستم...درکت میکنم که چه فشاری روت هست...ولی تحمل کن...خواهش میکنم
مویچیرو
میخواستی رگتو بزنی که آقا رسید
مویچیرو:ا.ت بهم بگو چرا...
ا.ت با گریه:من خسته شدم واقعا خستم
مویچیرو بغل ات کرد:ا.ت منم خستم...دلم میخواد استراحت کنم...ولی خودکشی راه اش نیست
رنگوکو
رگتو زده بودی که آقا زود رسید بردت پیش شینوبو
الان دوتا تو اتاق نشستین
رنگوکو:امید وارم...توضیح خوبی داشته باشی
ا.ت با بغض:دلم برا خانوادم تنگ شده...میخوام بمیرم...خستم
رنگوکو:منم دلم برای مادرم تنگ شده*بغل کردن ات* ولی با خودکشی هیچ چی درست نمیشه
اگه غلط املایی داشتم ببخشید
اگر هم دوست دارد ادامه بدم و از کارکتر های توکیو رنجرز هم بزارم حمایت کنید😉🦋🌱✨️
پارت اول
کارکتر های شیطان کش
سانمی
ا.ت لبه پرت گاه ایستاده بود
ا.ت:وقت یه قدم دیگه...
همین که یه قدم برداشتی و داشتی میوفتادی
یکی مچ دستت رو گرفت
سانمی یا اصبانیت:تو داشتی چه غلطی میکردی؟
ا.ت:تو اینجا چی کار میکنی؟
سانمی با حاله ترس ناک:جواب من رو بده
ا.ت:ب...ببخشید
سانمی ا.ت رو انداخت رو کول اش:این طوری نمیشه وقتی بردمت خونم و تا یه ماه هر کاری دلم خاست باهات کردم میفهمی
جونززززز چه ددی دارم🥹✨️🤏🏻
گیو
رفته بودی داخل دفتر شینوبو و یکی از سم ها رو برداشته بودی و میخواستی بخوری که گیو رسید و سم رو از دستت گرفت
گیو: چیکار داری میکنی؟
ا.ت:دلم میخواد بمیرم
گیو:ا.ت به خواطر من هم شده این کار رو نکن
گیو بغلت کرد:میدونم زندگی سخت هست ولی...تحمل کن
اوبانای
شمشیر رو گذاشته بودی زیر گلوت و میخواستی سر خودت رو بزنی که اوبانای رسید
اوبانای:چی کار میکنی
ا.ت:خسته شدم میخوام بمیرم*با بغض
اوبانای:منم خستم...درکت میکنم که چه فشاری روت هست...ولی تحمل کن...خواهش میکنم
مویچیرو
میخواستی رگتو بزنی که آقا رسید
مویچیرو:ا.ت بهم بگو چرا...
ا.ت با گریه:من خسته شدم واقعا خستم
مویچیرو بغل ات کرد:ا.ت منم خستم...دلم میخواد استراحت کنم...ولی خودکشی راه اش نیست
رنگوکو
رگتو زده بودی که آقا زود رسید بردت پیش شینوبو
الان دوتا تو اتاق نشستین
رنگوکو:امید وارم...توضیح خوبی داشته باشی
ا.ت با بغض:دلم برا خانوادم تنگ شده...میخوام بمیرم...خستم
رنگوکو:منم دلم برای مادرم تنگ شده*بغل کردن ات* ولی با خودکشی هیچ چی درست نمیشه
اگه غلط املایی داشتم ببخشید
اگر هم دوست دارد ادامه بدم و از کارکتر های توکیو رنجرز هم بزارم حمایت کنید😉🦋🌱✨️
۲۱.۲k
۲۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.