پارت 29 زندگی سیاه

پارت 29 زندگی سیاه

ویو ا/ت

رسیدم خونه ی جیمین و در زدم و رفتم داخل

_ سلام
& سلام دخترم ( ا/ت رو بغل کرد)
_ دلم برات تنگ شده بود.
& منم دخترم
× منم اینجا لوبیا
_ به لوبیا بودنت شک کردی
& دخترم ناراحتش نکن گناه داره بچم
× یعنی آجوما فقط تو بدردم میخوری
_ چیه من بیام مراقبت باشم
× اگر اینطوری باشه که خیلی خوبه
& بسه اگر من جلوتونو نگیرم تا صبح بحث میکنین
_ اوووووووو اجوما بوی خوبی میاد غذا درست کردی
& اره دخترم برای تو یه عالمه غذا درست کردم
× ای خدا دیگه هیچ کس بهم اهمیت نمیده
& پسرم انقدر قرقر نکن
_ اجوما هم فهمید تو قرقر میکنی
× الان میخوای .............................
& بسه
_ ولش کن اجوما جونم
& دخترم از جیمین شنیدم که حامله ای
_ اره اجوما دو هفته امه
& وای خدااا من یه نور توی این خونه دیدم
× اجوما ا/ت نمیخواد با من زندگی کنه میگه میتونی بچه و منو ببینی ولی مم با تو زندگی نمیکنم
& جیمین جان ناراحت نشی ولی فقط ا/ت مقصر نیست
_ هه اجوما هم قبول داره .نیش خند.
× ایییی خدا کجایی که منو دوتایی دارن مقصر میکنن .داد.
_ زهرمار داد نزن
× آجوما راضیش کن بیاد ابنجا زندگی کنه
& تو دخالت نکن
دخترم من میرم غذا بیارم
_ منم میام
× تو حق کار کردن نداری
_ امدم اجوما
× دارم بای دیوار حرف میزنم

بعد شام


_ مرسی اجوما خیلی خوشمزه بود
& خواهش میکنم
_ من دیگه میرم
× میخوای برسونمت
_ نه ماشین دارم
& باشه دختر
_ بای بای اجوما جونم
× پس من
_ خداحافظ اقای پارک
& .خنده.
× اجوما بجای اینکه از من دفاع کنی داری پشتی اینو میکنی
_ من میرم فعلاً
& خداحافظ
× خداحافظ