پارت هفت
خب دیگه پدر سوهو و مادر ات باهم از دواج کردن و قرار شد ات و مامانش برن خونه ی جدیدشوت همونکه اقای لی و.سوهو داخلشن وسایلاشوتو جمع کردن
وایسادم دم در تا این مرده بیاد دنبالشون
ببرتشون خونه جدیددد
ات هم از ته دل به خاندان لی فش میداد
وقتی رسیدن سوهو اومد چمدون ات رو گرفت و بردش اتاق بالا گذاشت تو اتاق وقتی ات اومد درو بست تا با ات بحرفه
سوهو:خب ات بلخره برگشتی پیش خودم
ات:فقط بخاطر مادرم اومدم
سوهو:حالا معلوم میشه
ات:ببین سوهو من دیگه علاقه ای بت ندارم
سوهو :مگه دست توعه؟
وقتی من میگم تو مال منی عاشقمم نباشی هیج ربطی نداره به زورم که شده ترو عاشق خودم میکنم حالا صب کن
وایسادم دم در تا این مرده بیاد دنبالشون
ببرتشون خونه جدیددد
ات هم از ته دل به خاندان لی فش میداد
وقتی رسیدن سوهو اومد چمدون ات رو گرفت و بردش اتاق بالا گذاشت تو اتاق وقتی ات اومد درو بست تا با ات بحرفه
سوهو:خب ات بلخره برگشتی پیش خودم
ات:فقط بخاطر مادرم اومدم
سوهو:حالا معلوم میشه
ات:ببین سوهو من دیگه علاقه ای بت ندارم
سوهو :مگه دست توعه؟
وقتی من میگم تو مال منی عاشقمم نباشی هیج ربطی نداره به زورم که شده ترو عاشق خودم میکنم حالا صب کن
۵.۸k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.