pr19
pr19
تهیونگ ویو
۴ ساعت بعد جیهوپ و جین با صورت های زخمی و یه بچه که تو بغلشون بود اومدن .
پاشدم رفتم گفتم خوبین؟
جیهوپ گفت اووووووف بیا این بچه رو بگیر دارم میوفتم
بچه انداخت بغل من من گرفتمش نگاش کردم بیشتر از ۱۰ سال سن نداشت گفتم این چیه ؟ نکنه اینو باید بکشیم ؟
جیهوپ گفت فقط مواظب باش بهوش نیاد میزنه کل کاخ روخراب میکنه
جین گفت اه پدرم در اومد تا هیپنوتیزمش کنم اَه
بعد روی بازو هاشو دست کشید
گفتم من چیکارش کنم ؟
جیمین گفت فعلا بزارش روی کاناپه
گذاشتمش روی کاناپه بعد یهو ا.ت از پله اومد پایین گفتم چه عجب خانوم تصمیم گرفتن بیان پایین !ಠ_ಠ
ا.ت گفت گرفتینش؟
جین گفت اوهوی درست حرف بزن یه جوری میگه انگار حیوونه !ಠ,_」ಠ
ا.ت گفت ببخشید من واقعا همچین منظوری نداشتم ¯\_(ツ)_/¯
جین گفت باشه حالا باید چیکار کنیم؟
ا.ت گفت من باید برم و اینکه دقیقا نمیدونم باید چیکار کنین ولی جیمین میدونه بهش میگن اهدای روح فقط شما باید خون بدین نه روح خدافظ.
جیمین یهو گفت ولی اونکه نیاز به قطع کردن گردن نداره حتی نیاز نیست که بمیره !
ا.ت گفت اونو من نمیدونم ولی تا اونجا که من میدونم روشش خیلی قدیمیه .
ا.ت رفت جیمین رفت تو فکر خواستم فکرشو بخونم که گفت تهیونگ حتی فکرشم نکن که ذهنمو بخونی خب؟
با خجالت گفتم باشه و روم رو برگردوندم .
جیمین ویو
هنوزم نمیدونستم ا.ت چی می گفت کمی فکر کردم ولی به نتیجه ای نرسیدم رفتم سراغ کتاب قدیمی که درباره ی کسانی با قدرت من بود ! ((همه ی قدرت ها یه کتاب دارن که اونا رو راهنمایی میکنه ))
و خب تو اولین صفه هاش که مال خیلی سال پیش بود اون روش رو دیدم ! خشکم زد .
رفتم پیش بقیه که بهشون بگم اون روش رو ...
اسلاید ۲ کتابایی که جیمین خوند .
تهیونگ ویو
۴ ساعت بعد جیهوپ و جین با صورت های زخمی و یه بچه که تو بغلشون بود اومدن .
پاشدم رفتم گفتم خوبین؟
جیهوپ گفت اووووووف بیا این بچه رو بگیر دارم میوفتم
بچه انداخت بغل من من گرفتمش نگاش کردم بیشتر از ۱۰ سال سن نداشت گفتم این چیه ؟ نکنه اینو باید بکشیم ؟
جیهوپ گفت فقط مواظب باش بهوش نیاد میزنه کل کاخ روخراب میکنه
جین گفت اه پدرم در اومد تا هیپنوتیزمش کنم اَه
بعد روی بازو هاشو دست کشید
گفتم من چیکارش کنم ؟
جیمین گفت فعلا بزارش روی کاناپه
گذاشتمش روی کاناپه بعد یهو ا.ت از پله اومد پایین گفتم چه عجب خانوم تصمیم گرفتن بیان پایین !ಠ_ಠ
ا.ت گفت گرفتینش؟
جین گفت اوهوی درست حرف بزن یه جوری میگه انگار حیوونه !ಠ,_」ಠ
ا.ت گفت ببخشید من واقعا همچین منظوری نداشتم ¯\_(ツ)_/¯
جین گفت باشه حالا باید چیکار کنیم؟
ا.ت گفت من باید برم و اینکه دقیقا نمیدونم باید چیکار کنین ولی جیمین میدونه بهش میگن اهدای روح فقط شما باید خون بدین نه روح خدافظ.
جیمین یهو گفت ولی اونکه نیاز به قطع کردن گردن نداره حتی نیاز نیست که بمیره !
ا.ت گفت اونو من نمیدونم ولی تا اونجا که من میدونم روشش خیلی قدیمیه .
ا.ت رفت جیمین رفت تو فکر خواستم فکرشو بخونم که گفت تهیونگ حتی فکرشم نکن که ذهنمو بخونی خب؟
با خجالت گفتم باشه و روم رو برگردوندم .
جیمین ویو
هنوزم نمیدونستم ا.ت چی می گفت کمی فکر کردم ولی به نتیجه ای نرسیدم رفتم سراغ کتاب قدیمی که درباره ی کسانی با قدرت من بود ! ((همه ی قدرت ها یه کتاب دارن که اونا رو راهنمایی میکنه ))
و خب تو اولین صفه هاش که مال خیلی سال پیش بود اون روش رو دیدم ! خشکم زد .
رفتم پیش بقیه که بهشون بگم اون روش رو ...
اسلاید ۲ کتابایی که جیمین خوند .
۳.۱k
۲۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.