Brown sugar : شکر قهوه ای
Brown sugar : شکر قهوه ای
Part۹۷
(میکائل)
قرار بود از شیرین خواستگاری کنم ولی با این کاری که کرد بهش گوه نمیدم که بخوره این همه منو حرص داد حالا اونم حرص بخوره
(شیرین)
همه دست میزدن و اهنگ گذاشتن به رقصیدن بعد ۱ ساعت مهمونی تموم شد که میکائل و سعید و دوست دخترهاشون رفتن منم بعد مهمونی رفتم تو حموم و شروع کردم به گریه کردن
(۴ساعت بعد)
(ملیحه)
چهار ساعت بود ک شیرین تو حمام گریه میکرد در قفل کرده بود نمتونستیم باز کنیم
ملیحه:شیرین دروا کن داری ۴ ساعت تموم گریه میکنی میمیری ها
شیرین با گلو گرفته و صدای نازک
شیرین:میخوام بمیرم نمتونم چرا من چرا چرا
ملیحه:قربونت برم خودتو الان داری اذیت میکنی با گریه کردن که چیزی درست نمیشه
شیرین:اون بدنمو سوزوند اون منو نابود کرد بهم تجاوز کرد من باید اذیتش کنم نه اون
دیگ خونم به جوش امده بود ک لباس هامو عوض کردم و
ملیحه:کیارش سوییچ ماشینو بده
کیارش:کجا میخوای بری
ملیحه:تو بده سوییچ رو
کیارش سوییچ داد بهم
مطهره:مواظب خودت باش ملیحه
صدرا:میخوای باهات بیام
ملیحع:نه شما مراقب شیرین باشین هرجور شده از حموم درش بیارین لطفا
کیارش:باشه خیالت تخت
راه افتادم به طرف تهران که بعد ۳ ساعت راه رسیدیم ساعت تقریبا ۷ صبح بود رفتم به خونه سعید که زنگ زدم
(سعید)
تو خواب ناز بودم که زنگ خونه به صدا امد بلند شدم به ساعت نگاه کردم ساعت ۷ صبح بود
میکائل:سعید بیا برو بیبین کی زنگ رو سوزوند
با خوابالویی بلند شدم رفتم طرف ایفون ک با دیدن ملیحه خواب از سرم پرید
سعید:میکائل ملیحه
میکائل:کی؟
سعید:ملیحه
میکائل از جاش پرید امد پیشم
میکائل:دروا کن
در وا کردم و رفتم طرف در خونه ک محلیه امد بالا هولم داد امد تو خونه
Part۹۷
(میکائل)
قرار بود از شیرین خواستگاری کنم ولی با این کاری که کرد بهش گوه نمیدم که بخوره این همه منو حرص داد حالا اونم حرص بخوره
(شیرین)
همه دست میزدن و اهنگ گذاشتن به رقصیدن بعد ۱ ساعت مهمونی تموم شد که میکائل و سعید و دوست دخترهاشون رفتن منم بعد مهمونی رفتم تو حموم و شروع کردم به گریه کردن
(۴ساعت بعد)
(ملیحه)
چهار ساعت بود ک شیرین تو حمام گریه میکرد در قفل کرده بود نمتونستیم باز کنیم
ملیحه:شیرین دروا کن داری ۴ ساعت تموم گریه میکنی میمیری ها
شیرین با گلو گرفته و صدای نازک
شیرین:میخوام بمیرم نمتونم چرا من چرا چرا
ملیحه:قربونت برم خودتو الان داری اذیت میکنی با گریه کردن که چیزی درست نمیشه
شیرین:اون بدنمو سوزوند اون منو نابود کرد بهم تجاوز کرد من باید اذیتش کنم نه اون
دیگ خونم به جوش امده بود ک لباس هامو عوض کردم و
ملیحه:کیارش سوییچ ماشینو بده
کیارش:کجا میخوای بری
ملیحه:تو بده سوییچ رو
کیارش سوییچ داد بهم
مطهره:مواظب خودت باش ملیحه
صدرا:میخوای باهات بیام
ملیحع:نه شما مراقب شیرین باشین هرجور شده از حموم درش بیارین لطفا
کیارش:باشه خیالت تخت
راه افتادم به طرف تهران که بعد ۳ ساعت راه رسیدیم ساعت تقریبا ۷ صبح بود رفتم به خونه سعید که زنگ زدم
(سعید)
تو خواب ناز بودم که زنگ خونه به صدا امد بلند شدم به ساعت نگاه کردم ساعت ۷ صبح بود
میکائل:سعید بیا برو بیبین کی زنگ رو سوزوند
با خوابالویی بلند شدم رفتم طرف ایفون ک با دیدن ملیحه خواب از سرم پرید
سعید:میکائل ملیحه
میکائل:کی؟
سعید:ملیحه
میکائل از جاش پرید امد پیشم
میکائل:دروا کن
در وا کردم و رفتم طرف در خونه ک محلیه امد بالا هولم داد امد تو خونه
۷.۲k
۰۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.