☆مرگ یا عشق☆ part⁹
ویو ا.ت
رفتم تو دستشویی خمیر دندونو برداشتمو رفتم بیرون خیلی آروم خمیر دندونو مالیدم به دست جونگ کوک بعد بینیشو به پر قلقلک دادم تا اومد دست به بینیش بزنه خمیر دندون مالیده شد به صورتشو از خواب پرید کوک:این دیگه چی بود
ا.ت:سوپرایز
کوک:وایسا الان یه سوپرایزی بهت نشون بدم که
من دویدم بریم طبقه پایین کوک دنبالم دوید من رفتم پایین اونم دنبالم بود که دیدم رفت سمت آشپزخونه نفهمیدم برای چی رفته رفتم سمت آشپزخونه که یهو...
ویو کوک
دنبالش رفتم اما راهمو به سمت آشپزخونه کج کردم و رفتم تو یخچال اسپری پنیرو برداشتم و قایم شدم که دیدم ا.ت داره میاد اون از پنیر بدش میاومد و وقتی اومد تو آشپزخونه با گفتن سوپرایز پنیرو روش اسپری کردم
ا.ت:کوک اهههه
کوک:فک کردی فقط خودت ازین سوپرایزا بلدی هااااااا
ا.ت:الان بهت نشون میدم
اینو گفت و دوید سمتم که یهو پاش خورد به میز ناهار خورد و افتاد منم کلی بهش خندیدم
ا.ت:زهرررر ماررررر. من دارم از درد میمیرم تومیخندی
کوک:ب ه ببخشید ههه حالت خوبه *مثلا با خنده
ا.ت:اوهوم ولی نمیبخشمت
که یهو دیدم یه لیوان آب ریخت روم
کوک:ای نامرد ،،،من نگارنت شدم
ا.ت:حتی به سایه خودتم اعتماد نکن *خنده
کلی خندیدیم و این خوبه چون اتفاق دیروز یادش میره
کوک:خب صبحونه چی بخوریم
ا.ت:اممممم ،،،پنکیک با شیرموز
کوک:خب پنکیکش برای تو شیر موزش برای من
ا.ت:نچ نچ نچ
کوک:اِاِاِ باشه
شروع کردم به قلقلک دادنش
ا.ت:بسه بسه*نفس نفس
کوک:باااشه اما ببین من روی شیرموز غیرت دارم
ا.ت:ولی من عاشق شیرموزم
کوک:از کی تاحالا
رفتم تو دستشویی خمیر دندونو برداشتمو رفتم بیرون خیلی آروم خمیر دندونو مالیدم به دست جونگ کوک بعد بینیشو به پر قلقلک دادم تا اومد دست به بینیش بزنه خمیر دندون مالیده شد به صورتشو از خواب پرید کوک:این دیگه چی بود
ا.ت:سوپرایز
کوک:وایسا الان یه سوپرایزی بهت نشون بدم که
من دویدم بریم طبقه پایین کوک دنبالم دوید من رفتم پایین اونم دنبالم بود که دیدم رفت سمت آشپزخونه نفهمیدم برای چی رفته رفتم سمت آشپزخونه که یهو...
ویو کوک
دنبالش رفتم اما راهمو به سمت آشپزخونه کج کردم و رفتم تو یخچال اسپری پنیرو برداشتم و قایم شدم که دیدم ا.ت داره میاد اون از پنیر بدش میاومد و وقتی اومد تو آشپزخونه با گفتن سوپرایز پنیرو روش اسپری کردم
ا.ت:کوک اهههه
کوک:فک کردی فقط خودت ازین سوپرایزا بلدی هااااااا
ا.ت:الان بهت نشون میدم
اینو گفت و دوید سمتم که یهو پاش خورد به میز ناهار خورد و افتاد منم کلی بهش خندیدم
ا.ت:زهرررر ماررررر. من دارم از درد میمیرم تومیخندی
کوک:ب ه ببخشید ههه حالت خوبه *مثلا با خنده
ا.ت:اوهوم ولی نمیبخشمت
که یهو دیدم یه لیوان آب ریخت روم
کوک:ای نامرد ،،،من نگارنت شدم
ا.ت:حتی به سایه خودتم اعتماد نکن *خنده
کلی خندیدیم و این خوبه چون اتفاق دیروز یادش میره
کوک:خب صبحونه چی بخوریم
ا.ت:اممممم ،،،پنکیک با شیرموز
کوک:خب پنکیکش برای تو شیر موزش برای من
ا.ت:نچ نچ نچ
کوک:اِاِاِ باشه
شروع کردم به قلقلک دادنش
ا.ت:بسه بسه*نفس نفس
کوک:باااشه اما ببین من روی شیرموز غیرت دارم
ا.ت:ولی من عاشق شیرموزم
کوک:از کی تاحالا
۵.۶k
۰۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.