دبیرستان پر دردسر
ویو ات
داشتم از درِ انبار میرفتم که برم لونا رو بیارم درو که باز کردم هیونجین رو دیدم که داشت میومد تو گفتم:سلام هیونی چطوری؟؟ اونم گفت:سلام کوچولو،من خوبم تو چطوری؟؟ من:منم خوبم راستی هیونی میای بریم یجایی؟؟ هیونی:کجا؟؟
من:اول بریم دوستمو ببریم خونم بعدش بریم شک..نجگاه حالا میای یا نه؟؟
هیونی:اوکی من که خیلی دلم برای کشتن تنگ شده بخاطره اینم که شده میام بریم.
اره دیگه خلاصه که رفتیم دم دره خونه ی کوک که من در زدم و دیدم جیمین درو باز کرد گفتم:سلام جیمین بونا کجاست بدو بیارش عجله دارم……
جیمین:سلام اوکی الان میارمش
۳۰دقیقه بعد
شکن..جگاه ویو ات
خب بعد از اینکه لونا رو گذاشتیم خونه با هیونی رفتیم شکن..جگاه منم چون خسته بودم گفتم شما شکنجشون کنید منم میرم از تو اتاق نگاه میکنم
(بچه ها منظورِ ات یه چیزی مثل اتاق هایی هستن که پریسا مجرمارو میبرن داخلشون تا ازشون اعتراف بگیرن و یه کسایی اونور شیشه دارن میبیننشون هست)بعد هیونجین گفت:باشه برو
یه ۳۰دیقه ای بود که بچه ها داشتن شکنج..شون میکردن که منم حوصلم سر رفت و خودم وارد عمل شدم
ساعت۹ویو ات شکن..جگاه
دیگه خیلی خسته شده بودم بخاطره همین گفتم:بسه دیگه بچه ها بریم خونه اونام گفتن اوکی
رفتم سوار ماشین شدم که گوشیم زنگ خورد و کوک بود جوابشو دادم که با صدای گریون گفت:ات کجایی ترو خدا بیا پیشم ادرسو برات میفرستم و بعد قطع کرد منم همینجوری مونده بودم بعد دیدم برام پیام اومد و دیدم کوک برام لوکیشن فرستاده و منم چون کارِ دیگه ای نداشتم رفتم ولی از کارم پشیمون شدم
پایان
نمیدونم چرا کرمم گرفته بود اذیتتون کنم و جای حساس تموم کنم و چون پارته بعدی هیجان انگیزه شرطا بیشتره
لایک:۲۲
کامنت:۲۶
*عکس هیونجین
پس تا پارته بعدی خدافظ❤️❤️❤️
داشتم از درِ انبار میرفتم که برم لونا رو بیارم درو که باز کردم هیونجین رو دیدم که داشت میومد تو گفتم:سلام هیونی چطوری؟؟ اونم گفت:سلام کوچولو،من خوبم تو چطوری؟؟ من:منم خوبم راستی هیونی میای بریم یجایی؟؟ هیونی:کجا؟؟
من:اول بریم دوستمو ببریم خونم بعدش بریم شک..نجگاه حالا میای یا نه؟؟
هیونی:اوکی من که خیلی دلم برای کشتن تنگ شده بخاطره اینم که شده میام بریم.
اره دیگه خلاصه که رفتیم دم دره خونه ی کوک که من در زدم و دیدم جیمین درو باز کرد گفتم:سلام جیمین بونا کجاست بدو بیارش عجله دارم……
جیمین:سلام اوکی الان میارمش
۳۰دقیقه بعد
شکن..جگاه ویو ات
خب بعد از اینکه لونا رو گذاشتیم خونه با هیونی رفتیم شکن..جگاه منم چون خسته بودم گفتم شما شکنجشون کنید منم میرم از تو اتاق نگاه میکنم
(بچه ها منظورِ ات یه چیزی مثل اتاق هایی هستن که پریسا مجرمارو میبرن داخلشون تا ازشون اعتراف بگیرن و یه کسایی اونور شیشه دارن میبیننشون هست)بعد هیونجین گفت:باشه برو
یه ۳۰دیقه ای بود که بچه ها داشتن شکنج..شون میکردن که منم حوصلم سر رفت و خودم وارد عمل شدم
ساعت۹ویو ات شکن..جگاه
دیگه خیلی خسته شده بودم بخاطره همین گفتم:بسه دیگه بچه ها بریم خونه اونام گفتن اوکی
رفتم سوار ماشین شدم که گوشیم زنگ خورد و کوک بود جوابشو دادم که با صدای گریون گفت:ات کجایی ترو خدا بیا پیشم ادرسو برات میفرستم و بعد قطع کرد منم همینجوری مونده بودم بعد دیدم برام پیام اومد و دیدم کوک برام لوکیشن فرستاده و منم چون کارِ دیگه ای نداشتم رفتم ولی از کارم پشیمون شدم
پایان
نمیدونم چرا کرمم گرفته بود اذیتتون کنم و جای حساس تموم کنم و چون پارته بعدی هیجان انگیزه شرطا بیشتره
لایک:۲۲
کامنت:۲۶
*عکس هیونجین
پس تا پارته بعدی خدافظ❤️❤️❤️
۵.۴k
۰۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.