حرفهای سانی لئون درباره ی شاهرخ و آهنگش در فیلم رییس:
حرفهای سانی لئون درباره ی شاهرخ و آهنگش در فیلم رییس:
-کلا این همکاری واسه آهنگه رییس چجوری شروع شد؟
سانی: من و همسرم تو ماشین بودیم که یه زنگ از کمپانی اکسل دریافت کردیم و دوتامونم در شوک شدیدی بودیم. من همش میگفتم که مطمءنی سانی گفتن و شماره رو اشتباه نگرفتن؟؟؟اصلا باورم نمیشد..حتی تا نصفه های تمرین آهنگم ،باورم نمیشد...بعد هی به خودم میگفتم که بابا اینا اینهمه از رقص رو بهم یاد دادن و لباسهامم انتخاب کردن،نمیشه که به هم بزننش و دیگه حتمیه.(میخنده)
-پس شما کل اون روزا رو با شاهرخ فیلمبرداری داشتین؟
سانی:بله..شاهرخ کل اون روزا رو سر ست بود.
-اولین ملاقاتتون با شاه سر ست رییس چطور بود؟
س:شاه بهم گفت که وقتی صحبت از کار برا این آهنگ شد،اولین کسی که به ذهنش اومده من بودم.و برام توضیح داد که همه چی چطور اتفاق افتاد. من در اون لحظه میخواستم بهش بگم که"چرا اینهمه مدت صبر کردی؟چرا همون لحظه ای که بهم فکر کردی ،یه زنگ به من نزدی؟حداقل میتونستم این شش ماه اخیر رو با خوشحالیش سپری کنم." اینا رو میخواستم بهش بگم ولی شدیدا خودمو کنترل کردم.من این صحنه رو خیلی وقت بود تو ذهنم تجسم کرده بودم،ازون لحظه ای که تلفن شد بهم تا اون لحظه ای که رو ست بودم..من تو اون لحظه ،هرکاری میتونستم بکنم.
تو اولین روزمون من داخل اتاق داشتم میمردم ...احساس میکردم سرم عین قارچ باد کرده و تموم موهام سیخ شده بودن...و با این حالم بیرون رفتم و دیدم که شاهرخ بیرونه و داره با کارگردان صحبت میکنه.منم رفتم و کمی صحبت کردیم و من داخل ونم رفتم..اونجا تو آینه به خودم میگفتم که سانی واقعا؟؟؟این تویی؟؟تو الان شاهرخو دیدی و شبیه احمقا هستی.خیلی خجالت کشیدم.
-کار با شاهرخ چطور بود؟
سانی:فوق العاده بود...روز اول خیلی دست و پامو گم کرده بودم ولی روز دوم خوب بود..اولین شات از آهنگ رو که گرفتیم و من دیدمش،شدیدا احساساتی شدم.طرف شاهرخ رفتم و ازش به خاطر فرصتی که بهم داده تشکر کردم...فکر کنم یه یک میلیون باری ازش تشکر کردم.به نظرم دیگه زجر آور شد براش...ولی نمیدونستم چی باید بگم.
-چقدر از برداشت دوباره با شاهرخ تو فیلمبرداریها میترسیدی؟که داری وقتشو تلف میکنی؟
سانی:احساس میکردم همش بد میرقصم..یه حرکتی تو رقصمون بود که واقعا مشکل بود و مجبور بودیم همش تکرار کنیم ..شاید ببینین و به نظرتون آسون بیاد ولی واقعا سخت بود.بیشترین تعداد برداشتهای دوباره م 9- 10 بار بود.
.
سانی:من هرچقدرم از شاهرخ واسه شانس و فرصتی که بهم داده،تشکر کنم بازم کمه...اونم تو کاری به این شگفت انگیزی..حتی اگه ازم میخواست که تو یه صحنه از کنار خیابون فقط رد هم بشم،من بدون لحظه ای تفکر بله میگفتم.همچین حس رویایی داره واسم.
وقتی آدمی در سطح شاهرخ میاد و به من توجه نشون میده،این خیلی برای من تفاوت ایجاد میکنه تو بالیوود...چون خیلی از بازیگرا و کارگردانها و تهیه کننده ها ، اون استثناء رو قایل نمیشن که بیان و سلامی به من بدن..بنابراین مال شاهرخ برام اوضاع رو شدیدا تغییر میده، در واقع تغییر هم داده ."
-کلا این همکاری واسه آهنگه رییس چجوری شروع شد؟
سانی: من و همسرم تو ماشین بودیم که یه زنگ از کمپانی اکسل دریافت کردیم و دوتامونم در شوک شدیدی بودیم. من همش میگفتم که مطمءنی سانی گفتن و شماره رو اشتباه نگرفتن؟؟؟اصلا باورم نمیشد..حتی تا نصفه های تمرین آهنگم ،باورم نمیشد...بعد هی به خودم میگفتم که بابا اینا اینهمه از رقص رو بهم یاد دادن و لباسهامم انتخاب کردن،نمیشه که به هم بزننش و دیگه حتمیه.(میخنده)
-پس شما کل اون روزا رو با شاهرخ فیلمبرداری داشتین؟
سانی:بله..شاهرخ کل اون روزا رو سر ست بود.
-اولین ملاقاتتون با شاه سر ست رییس چطور بود؟
س:شاه بهم گفت که وقتی صحبت از کار برا این آهنگ شد،اولین کسی که به ذهنش اومده من بودم.و برام توضیح داد که همه چی چطور اتفاق افتاد. من در اون لحظه میخواستم بهش بگم که"چرا اینهمه مدت صبر کردی؟چرا همون لحظه ای که بهم فکر کردی ،یه زنگ به من نزدی؟حداقل میتونستم این شش ماه اخیر رو با خوشحالیش سپری کنم." اینا رو میخواستم بهش بگم ولی شدیدا خودمو کنترل کردم.من این صحنه رو خیلی وقت بود تو ذهنم تجسم کرده بودم،ازون لحظه ای که تلفن شد بهم تا اون لحظه ای که رو ست بودم..من تو اون لحظه ،هرکاری میتونستم بکنم.
تو اولین روزمون من داخل اتاق داشتم میمردم ...احساس میکردم سرم عین قارچ باد کرده و تموم موهام سیخ شده بودن...و با این حالم بیرون رفتم و دیدم که شاهرخ بیرونه و داره با کارگردان صحبت میکنه.منم رفتم و کمی صحبت کردیم و من داخل ونم رفتم..اونجا تو آینه به خودم میگفتم که سانی واقعا؟؟؟این تویی؟؟تو الان شاهرخو دیدی و شبیه احمقا هستی.خیلی خجالت کشیدم.
-کار با شاهرخ چطور بود؟
سانی:فوق العاده بود...روز اول خیلی دست و پامو گم کرده بودم ولی روز دوم خوب بود..اولین شات از آهنگ رو که گرفتیم و من دیدمش،شدیدا احساساتی شدم.طرف شاهرخ رفتم و ازش به خاطر فرصتی که بهم داده تشکر کردم...فکر کنم یه یک میلیون باری ازش تشکر کردم.به نظرم دیگه زجر آور شد براش...ولی نمیدونستم چی باید بگم.
-چقدر از برداشت دوباره با شاهرخ تو فیلمبرداریها میترسیدی؟که داری وقتشو تلف میکنی؟
سانی:احساس میکردم همش بد میرقصم..یه حرکتی تو رقصمون بود که واقعا مشکل بود و مجبور بودیم همش تکرار کنیم ..شاید ببینین و به نظرتون آسون بیاد ولی واقعا سخت بود.بیشترین تعداد برداشتهای دوباره م 9- 10 بار بود.
.
سانی:من هرچقدرم از شاهرخ واسه شانس و فرصتی که بهم داده،تشکر کنم بازم کمه...اونم تو کاری به این شگفت انگیزی..حتی اگه ازم میخواست که تو یه صحنه از کنار خیابون فقط رد هم بشم،من بدون لحظه ای تفکر بله میگفتم.همچین حس رویایی داره واسم.
وقتی آدمی در سطح شاهرخ میاد و به من توجه نشون میده،این خیلی برای من تفاوت ایجاد میکنه تو بالیوود...چون خیلی از بازیگرا و کارگردانها و تهیه کننده ها ، اون استثناء رو قایل نمیشن که بیان و سلامی به من بدن..بنابراین مال شاهرخ برام اوضاع رو شدیدا تغییر میده، در واقع تغییر هم داده ."
۵.۵k
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.