☆ Black? ☆
☆ Black? ☆
[ p ۱۵ ]
سرت رو برگردوندی و با دیدن یه پسره سریع از جات بلند شدی و گفتی
ا/ت : چیکار میکنی ؟
همون لحظه صدای گوشی موبایلت به صدا در آمد ولی الان زنگ گوشت مهم نبود پسره گیر داده بود به تو
پسره : یاا خوشگله ناز میکنی ؟ "مست"
مچ دستت رو توی دستاش گرفت و تو مچت رو از دست هاش کشیدی و چند قدم عقب رفتی
تو عقب میرفتی و اون جلو تر میومد ، با اینکه دفاع شخصی بلد بودی ولی انگار همه چیز از مغزت پریده بود .
بلخره به دیوار رسیدی و اون نزدیک تر میشد ، نگاهت رو به هانا دادی که دیدی روی میز خوابش برده ، آنقدر صدای اهنگ زیاد لود که حتی اگر با بلندگو هم داد میزدی کسی نمیشنید .
خودتو به دیوار چسبوندی ، چشم هاتو بستی و منتظر حرکت بعدی پسره بودی که بعد از چند لحظه صدای پسره به گوست رسید
پسره : یااااا تو کیی؟ " مست"
کوک : شوهرش "بم"
با شنیدن صدای جونگکوک به سرعت چشمهات رو باز کردی و جونگکوک شروع کرد به زدن پسره.
هنوز توی شک بودی ، بعد از چند مین از پسره جدا شد ، مچ دست هاتو به زور کشوند دنبال خودش و به سمت ماشین رفتید .
در ماشین رو باز کرد و با عصبانیت گفت
کوک : سوار شو " عصبی "
ا/ت : من ..."مظلوم"
کوک : گفتم سوار شو نشنیدی؟" تقریبا داد"
بی صدا و با ترس سوار ماشین شدی و اونم سوار ماشین شد .
با سرعت ۱۲۰ تا داشت میروند، ترسیده بودی بهتره بگم خیلی ترسیده بودی ، به واضحی میتونستی بفهمی که به شدتتتت عصبانیه.
* خونه
بعد از اینکه وارد حیاط خونه شد به سرعت ترمز دستی ماشین رو کشید و گفت
کوک : پیاده شو " عصبی "
از ماشین پیاده شدی و آروم به سمت خونه رفتی ، اونم وارد خونه شد و کتش رو روی مبل انداخت ، میخواستی بری طبقه ی بالا که با صداش متوقف شدی
کوک : چرا ، این ساعت ، با اون لباسا ، توی بار بودی؟؟" داد "
ا/ت : داد نزن " ترسیده "
ادامه دارد ...
شرط پارت بعد
۲۰:« لایک ❤️
[ p ۱۵ ]
سرت رو برگردوندی و با دیدن یه پسره سریع از جات بلند شدی و گفتی
ا/ت : چیکار میکنی ؟
همون لحظه صدای گوشی موبایلت به صدا در آمد ولی الان زنگ گوشت مهم نبود پسره گیر داده بود به تو
پسره : یاا خوشگله ناز میکنی ؟ "مست"
مچ دستت رو توی دستاش گرفت و تو مچت رو از دست هاش کشیدی و چند قدم عقب رفتی
تو عقب میرفتی و اون جلو تر میومد ، با اینکه دفاع شخصی بلد بودی ولی انگار همه چیز از مغزت پریده بود .
بلخره به دیوار رسیدی و اون نزدیک تر میشد ، نگاهت رو به هانا دادی که دیدی روی میز خوابش برده ، آنقدر صدای اهنگ زیاد لود که حتی اگر با بلندگو هم داد میزدی کسی نمیشنید .
خودتو به دیوار چسبوندی ، چشم هاتو بستی و منتظر حرکت بعدی پسره بودی که بعد از چند لحظه صدای پسره به گوست رسید
پسره : یااااا تو کیی؟ " مست"
کوک : شوهرش "بم"
با شنیدن صدای جونگکوک به سرعت چشمهات رو باز کردی و جونگکوک شروع کرد به زدن پسره.
هنوز توی شک بودی ، بعد از چند مین از پسره جدا شد ، مچ دست هاتو به زور کشوند دنبال خودش و به سمت ماشین رفتید .
در ماشین رو باز کرد و با عصبانیت گفت
کوک : سوار شو " عصبی "
ا/ت : من ..."مظلوم"
کوک : گفتم سوار شو نشنیدی؟" تقریبا داد"
بی صدا و با ترس سوار ماشین شدی و اونم سوار ماشین شد .
با سرعت ۱۲۰ تا داشت میروند، ترسیده بودی بهتره بگم خیلی ترسیده بودی ، به واضحی میتونستی بفهمی که به شدتتتت عصبانیه.
* خونه
بعد از اینکه وارد حیاط خونه شد به سرعت ترمز دستی ماشین رو کشید و گفت
کوک : پیاده شو " عصبی "
از ماشین پیاده شدی و آروم به سمت خونه رفتی ، اونم وارد خونه شد و کتش رو روی مبل انداخت ، میخواستی بری طبقه ی بالا که با صداش متوقف شدی
کوک : چرا ، این ساعت ، با اون لباسا ، توی بار بودی؟؟" داد "
ا/ت : داد نزن " ترسیده "
ادامه دارد ...
شرط پارت بعد
۲۰:« لایک ❤️
۱۵.۹k
۲۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.