وقتی بدون اجازش…
امشب از اون شب هایی بود که سونگمین به خاطر کامبک جدیدشون دیر میومد خونه تو هم به اصرار یکی از دوستات قرار بود باهاش به بار بری و میدونستی اگه سونگمین بفهمه ازت عصبانی میشه پس تصمیم گرفته بودی بدون اینکه چیزی به اون بگی بری
:
:
:
این سومین لیوان ابجوت بود که داشتی سر میکشیدی دیگه تقریبا مست بودی که با صدای زنگ گوشیت به خودت اومدی …..
سونگمین بود. خودتو و جمع جور کردی جوابش رو دادی
ات: اوه ….سونگمینا
سونگمین: کجایی؟
ات: خونم ….مگه قرار بوده جایی باشم ؟
با کشیده شدن گوشی از دستت به سمتش اون شخص برگشتی که با قیافه ی عصبی ی سونگمین مواجه شدی
سونگمین : نه ….. قرار نبود جایی باشی به خصوص توی بار
سونگمین از سر تا پات رو نگاهی انداخت و حرفش و ادامه داد
سونگمین : اونم با این لباس …
ات: س سونگمین م… من …
نداشت حرفتو کامل کنی که دستت رو محکم گرفت و تو رو به سمت یکی از اتاق های بار برد ، درشو باز کرد و تو رو روی تخت پرت کرد خودشم کتش رو در آورد روت خیمه زد
ات:چیکار میکنی ؟
سونگمین : خط قرمز ها رو رد کردی لیدی … پس باید تنبیه ش رو هم قبول کنی مگه نه کیم ات ؟
:
:
:
این سومین لیوان ابجوت بود که داشتی سر میکشیدی دیگه تقریبا مست بودی که با صدای زنگ گوشیت به خودت اومدی …..
سونگمین بود. خودتو و جمع جور کردی جوابش رو دادی
ات: اوه ….سونگمینا
سونگمین: کجایی؟
ات: خونم ….مگه قرار بوده جایی باشم ؟
با کشیده شدن گوشی از دستت به سمتش اون شخص برگشتی که با قیافه ی عصبی ی سونگمین مواجه شدی
سونگمین : نه ….. قرار نبود جایی باشی به خصوص توی بار
سونگمین از سر تا پات رو نگاهی انداخت و حرفش و ادامه داد
سونگمین : اونم با این لباس …
ات: س سونگمین م… من …
نداشت حرفتو کامل کنی که دستت رو محکم گرفت و تو رو به سمت یکی از اتاق های بار برد ، درشو باز کرد و تو رو روی تخت پرت کرد خودشم کتش رو در آورد روت خیمه زد
ات:چیکار میکنی ؟
سونگمین : خط قرمز ها رو رد کردی لیدی … پس باید تنبیه ش رو هم قبول کنی مگه نه کیم ات ؟
۱۷.۶k
۲۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.