پارت۱۸
ویو لوکاس
دیدم ا.ت و جونکوک رفتن سمت اتاقای بار به رزی گفتم میرم سرویس ولی رفتم دنبال ا.ت دیدم رفتن تو یکی از بهترین اتاقا بعد فکر کردم اون جونکوک عوضی میخواد کاری بکنه رفتم سمت در دستگیره رو گرفتم خواستم برم حسابشو برسم که صدای ا.ت اومد که گفت بیا نهایت لذت رو ببریم....... چییییییییییی از اونجا فهمیدم ا.ت به دلخواه خودش رفته اینا دومین باره که همو میبینن چقدر زود دست به کار شدن منو بگو که چندین ساله دارم با رزی زندگی میکنم هنوز حتی بهش اعتراف هم نکردم خدایا برگشتم پیش رزی و شروع کردم رقسیدن
ویو نامجون
منو مگی داشتیم میرقسیدیم و من کلا قرمز شده بودم خدمم اینو میدونم داشتم از شدت خوشحالی،لذت و خجالت میترکیدم که مگی با اون صدای قشنگش گفت
مگی . چند تا سوال دارم میشه بپرسم🙂
نامجون . بله که میشه بپرس
مگی . چرا خواستین باهاتون برقسم؟چرا صورتتون قرمز شده؟چرا دارین عرق میکنید؟چرا هربار نگاهت میکنم لبخند میزنی؟ چرا وقتی داری میرقسی تعادل نداری؟چرا وقتی میخوای باهام حرف بزنی لکنت میگ.........
نامجون . بسه بسه چته این همه سوالو از کجات در آوردی😮😲😯😧؟؟؟
مگی . باید جواب بدی
نامجون . آخه...
مگی . آخه نداریم زود باش
نامجون ........
مگی . نگران نباش قرار نیست جواب رد بگیری ازت خوشم اومده البته فقط از قیافه و اندام و تیپت همین میخوام باهات رفت و آمد کنم شاید از اخلاقت هم خوشم اومد ولی اگر خوشم نیومد کات
نامجون . 😐
مگی . زود باش😎
نامجون . اممم با من دوست میشی
مگی . اینطوری نههههه(جیغ)
نامجون . 😧
مگی . باید یه چیز قشنگ بگی که دلم بره
نامجون . چشم
مگی . آفرین زود باش😎
نامجون . آیا من را پذیرا میشوید
مگی . بله🫣
نامجون . هوراااااااااا(پرید هوا)
مگی . خب دیگه الان ما دوست دوست پسریم
نامجون . درسته
مگی . پس
دیدم ا.ت و جونکوک رفتن سمت اتاقای بار به رزی گفتم میرم سرویس ولی رفتم دنبال ا.ت دیدم رفتن تو یکی از بهترین اتاقا بعد فکر کردم اون جونکوک عوضی میخواد کاری بکنه رفتم سمت در دستگیره رو گرفتم خواستم برم حسابشو برسم که صدای ا.ت اومد که گفت بیا نهایت لذت رو ببریم....... چییییییییییی از اونجا فهمیدم ا.ت به دلخواه خودش رفته اینا دومین باره که همو میبینن چقدر زود دست به کار شدن منو بگو که چندین ساله دارم با رزی زندگی میکنم هنوز حتی بهش اعتراف هم نکردم خدایا برگشتم پیش رزی و شروع کردم رقسیدن
ویو نامجون
منو مگی داشتیم میرقسیدیم و من کلا قرمز شده بودم خدمم اینو میدونم داشتم از شدت خوشحالی،لذت و خجالت میترکیدم که مگی با اون صدای قشنگش گفت
مگی . چند تا سوال دارم میشه بپرسم🙂
نامجون . بله که میشه بپرس
مگی . چرا خواستین باهاتون برقسم؟چرا صورتتون قرمز شده؟چرا دارین عرق میکنید؟چرا هربار نگاهت میکنم لبخند میزنی؟ چرا وقتی داری میرقسی تعادل نداری؟چرا وقتی میخوای باهام حرف بزنی لکنت میگ.........
نامجون . بسه بسه چته این همه سوالو از کجات در آوردی😮😲😯😧؟؟؟
مگی . باید جواب بدی
نامجون . آخه...
مگی . آخه نداریم زود باش
نامجون ........
مگی . نگران نباش قرار نیست جواب رد بگیری ازت خوشم اومده البته فقط از قیافه و اندام و تیپت همین میخوام باهات رفت و آمد کنم شاید از اخلاقت هم خوشم اومد ولی اگر خوشم نیومد کات
نامجون . 😐
مگی . زود باش😎
نامجون . اممم با من دوست میشی
مگی . اینطوری نههههه(جیغ)
نامجون . 😧
مگی . باید یه چیز قشنگ بگی که دلم بره
نامجون . چشم
مگی . آفرین زود باش😎
نامجون . آیا من را پذیرا میشوید
مگی . بله🫣
نامجون . هوراااااااااا(پرید هوا)
مگی . خب دیگه الان ما دوست دوست پسریم
نامجون . درسته
مگی . پس
۳.۷k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.