سناریودرخواستی

#سناریودرخواستی
ادامه ی قبلی...
جی هوپ:
هر روز اون تورو بیدار میکنه...
امروز هم بزور از تخت خواب جدات کرد
هوپی: خرس خوابالو! بلند شو دیگه...
وقتی دید فایده نداره از اتاق خارج شد
بعد چند دقیقه ویندوزت بالا اومد و بلند شدی
به طرف ایینه رفتی و مشغول شونه زدن موهات شدی و در همون حین اهنگی که چند روزه افتاده سرزبونت رو میخوندی که یهو پشت سرت ظاهر شد...دهنش از تعجب باز مونده بود
هوپی: تو این چند دقیقه که نبودم چیزی خورد به سرت؟
ات: ها؟ با منی؟ نه..
لبخند گشادی زد و روی گونتو بوسید
هوپی: به هرحال...صبحونه حاضره...و انتظار یه گل بسیار زیبا رو میکشه...زودتر بیا لاو
......
جیمین:
صبح زود بیدار شده بودی و جلوی ایینه با صدای دلنشینت مشغول اواز خوندن و شونه زدم موهات بودی که دستایی دور کمرت حلقه شد.
سرشو توی گردنت فرد برد و نفس عمیقی کشید.
جیمین: مجبوری سر صبحی انقدر خوشگل باشی؟ حالا من چطور برم سرکار؟
خنده ی کوتاهی کردی و دستاتو روی دستاش گذاشتی
ات: با یه بوس راضی میشی؟
جیمین: اممم...یه کوچولو...ولی در عوض باید وقتی برگشتم تلافی کنی.
ات: باشه...
به طرفش برگشتی و بوسه ی سطحی ای روی لبهاش گذاشتی
....