پارت ۱۷
هایا : خب شما نمیخوای خودتونو معرفی کنید
فیلیکس: من فیلیکس هستم لی فیلیکس
جیهوپ : خوشبختم منم جیهوپ هستم
خنده یی کرد ادامه داد
جیهوپ: حالا چرا انقدر مضطرب و کتابی حرف میزنی
فیلیکس: خیر
جونگ کوک : فیلیکس جان انقدر خودتو ازیت نکن اینا کلا یه تختشون کمه
که دنبال حرفش همه شروع کردن به خندیدن
جیهوپ: هه هه مرز تو خوبی
جونگ کوک : از تو بهترم
تهیونگ: بسه توروخدا منم تهیونگم فیلیکس جان خوش اومدی
جونگ کوک: هی من قرار بود اینو بگم
تهیونگ: تو میخواستی بگی منم تهیونگم حق نداری از حویت من سوعه استفاده کنی
جونگ کوک : خیلی آدم
اومد فحش بده که تهیونگ دستشو گذاشت رو لبش و جونگ کوک دستشو گاز گرف
تهیونگ: آی چته وحشی
اون وو : دیگه دارید شورشو در میارید نگا تفلک هنگ کرد
و بعد رو به من ادامه داد
اون وو: همه اینا دارن چرت و پرت میگن که یخ تو باز شه تو نمیخوای چیزی بگی
فیلیکس: منم از آشنایی با همتون خوشبختم
جونگ کوک: بله .. چقدر تأثیر گذار
تهیونگ: ببند در ترمینال را
ناگهان یونا شروع کرد به گریه کردن که اون وو رفت سمتش بغلش کرد
اون وو : فیلیکس اینم بچه منه
جونگ کوک : فداش بشم منه قربونش بشم منه
جیهوپ: کوک محضه رضای خدا یه دقیقه خفشو
نامجون : شام حاضر
جونگ کوک : ایشونم تک کت بانوی خونه ماس نامجون
فیلیکس: ولی ایشون پسرن
کوک : درسته ولی دست پختش حرف نداره
نامجون : فکر کنم گفتی اسمت فیلیکسه درسته خب خوشبختم فیلیکس
فیلیکس: منم همینطور
جیمین درحالی که داشت یه دختر کوچولوی ۳یا ۴ ساله رو میخوابوند وارد بهس شد
جیمین : منم جیمینم
کوک : ملقب به کوتوله
جیمین : خفشو
فیلیکس: چه دختر کوچولوی نازی دارید
کوک : اینا کلا تخماشون زود میگیره
که ناگهان همون خانومی که در برامون باز کرد یکی زد زیر گوشش
کوک : مامان
سارببن : درده مامان هی هرچی هیچی نمیگم هرچی در دهنش میرسه میگه
فیلیکس: من فیلیکس هستم لی فیلیکس
جیهوپ : خوشبختم منم جیهوپ هستم
خنده یی کرد ادامه داد
جیهوپ: حالا چرا انقدر مضطرب و کتابی حرف میزنی
فیلیکس: خیر
جونگ کوک : فیلیکس جان انقدر خودتو ازیت نکن اینا کلا یه تختشون کمه
که دنبال حرفش همه شروع کردن به خندیدن
جیهوپ: هه هه مرز تو خوبی
جونگ کوک : از تو بهترم
تهیونگ: بسه توروخدا منم تهیونگم فیلیکس جان خوش اومدی
جونگ کوک: هی من قرار بود اینو بگم
تهیونگ: تو میخواستی بگی منم تهیونگم حق نداری از حویت من سوعه استفاده کنی
جونگ کوک : خیلی آدم
اومد فحش بده که تهیونگ دستشو گذاشت رو لبش و جونگ کوک دستشو گاز گرف
تهیونگ: آی چته وحشی
اون وو : دیگه دارید شورشو در میارید نگا تفلک هنگ کرد
و بعد رو به من ادامه داد
اون وو: همه اینا دارن چرت و پرت میگن که یخ تو باز شه تو نمیخوای چیزی بگی
فیلیکس: منم از آشنایی با همتون خوشبختم
جونگ کوک: بله .. چقدر تأثیر گذار
تهیونگ: ببند در ترمینال را
ناگهان یونا شروع کرد به گریه کردن که اون وو رفت سمتش بغلش کرد
اون وو : فیلیکس اینم بچه منه
جونگ کوک : فداش بشم منه قربونش بشم منه
جیهوپ: کوک محضه رضای خدا یه دقیقه خفشو
نامجون : شام حاضر
جونگ کوک : ایشونم تک کت بانوی خونه ماس نامجون
فیلیکس: ولی ایشون پسرن
کوک : درسته ولی دست پختش حرف نداره
نامجون : فکر کنم گفتی اسمت فیلیکسه درسته خب خوشبختم فیلیکس
فیلیکس: منم همینطور
جیمین درحالی که داشت یه دختر کوچولوی ۳یا ۴ ساله رو میخوابوند وارد بهس شد
جیمین : منم جیمینم
کوک : ملقب به کوتوله
جیمین : خفشو
فیلیکس: چه دختر کوچولوی نازی دارید
کوک : اینا کلا تخماشون زود میگیره
که ناگهان همون خانومی که در برامون باز کرد یکی زد زیر گوشش
کوک : مامان
سارببن : درده مامان هی هرچی هیچی نمیگم هرچی در دهنش میرسه میگه
۱۰.۲k
۰۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.