دوراهی
دل به دریا میزنم با اینکه جزر و مَد شده
کارِ این دیوانه از دیوانگی هم رَد شده
گیج و ویجم بس دوراهی روبرویم باز شد
مثلِ ماشینی که در بیراهه بی مقصد شده
هر دَری را میزدم دیوار می شد رو به من
ناامیدی، خشم، نفرت، روبرویم سَد شده
مسئله° اینجاست که دیگر نمی خواهم تو را
عشقِ من، تنهایی و تنهاییِ مُمتَد شده
این غرورِ بیش از اندازه° بزرگت ظاهراً-
بدتر از شش تایِ آن° هفت تا گناهِ بَد شده
تو بلیطِ بازگشتت را خودت سوزانده ای
تکه ای کاغذ ببین حالا چه کارآمَد شده
حسین حیدری"رهگذر"
مجموعه شعر از گور برگشته
۱۴۰۰/۱۱/۲۷
کارِ این دیوانه از دیوانگی هم رَد شده
گیج و ویجم بس دوراهی روبرویم باز شد
مثلِ ماشینی که در بیراهه بی مقصد شده
هر دَری را میزدم دیوار می شد رو به من
ناامیدی، خشم، نفرت، روبرویم سَد شده
مسئله° اینجاست که دیگر نمی خواهم تو را
عشقِ من، تنهایی و تنهاییِ مُمتَد شده
این غرورِ بیش از اندازه° بزرگت ظاهراً-
بدتر از شش تایِ آن° هفت تا گناهِ بَد شده
تو بلیطِ بازگشتت را خودت سوزانده ای
تکه ای کاغذ ببین حالا چه کارآمَد شده
حسین حیدری"رهگذر"
مجموعه شعر از گور برگشته
۱۴۰۰/۱۱/۲۷
۲.۵k
۰۷ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.