بابایی جونم 💛 ▪︎Part 15▪︎
(یونا)
شب شد رفتم تا اتاق تا بخوابم دیدم جیمین داره نگاهم میکنه من توجه نکردم رفتم روتینمو انجام دادم و لباسمو در آوردم تا لباس راحتی بپوشم که جیمین چیزی گفت
جیمین: نپوش
یونا: چرا؟
جیمین: چون من قراره دوباره درش بیارم
یونا: یعنی میخوای امشب رابطه داشته باشیم؟
جیمین: دقیقا
یونا: جیمین دکتر تورو برای استراحت فرستاده خونه ها
جیمین: خب منکه حالم خوبه پس میتونیم انجامش بدیم الکی بهونه نیار
جیمین با بالاتنه لخت اومد نزدیک و شروع کرد به لبامو مکیدن و بلندم کرد و گذاشتم روی تخت و روم خیمه زد همزمان که میبوسید لباس زیر های منم در اورد و منم به کمک خودش باکسر و شلوارش رو در اوردم و عضوش رو تو دستم گرفتم و دستم دو بالا و پایین کردن بعد از چند مین هولش دادم و جاهامون عوض شد و رفتم سمت عضوش بوسه ای به سرش زدم بعد کلش رو وارد دهنم کردم و براش ساک زدم و صدای ناله هاش در اومد تا اینکه ارضا شد و دوباره منو برد زیرش
جیمین: خیلی شیطون شدیا بیب دقیقا مثل قبل از بچه دار شدنمون آه
جبمین با یه ضرب عضوش رو واردم کرد و شروع به ضربه زدن کرد ، تا صبح نه راند اینو انجام دادیم و میدونستم که فردا نمیتونم راه برم و از شانس خوبم فردا تعطیل بود و لازم نبود جانارو ببرم مدرسه
یونا: آخ جیمین قرصمو از تو کشو بده
جیمین: بیا عزیزم بخور تا جانا نیومده کلمونو بکنه بگه خواهر و برادر نمیخوام
وقتی یاد اونروز افتادم خندم گرفت
جیمین: درد داری؟
یونا: درد! من نمیتونم حتی تکون بخورم
جیمین: تقصیر خودته شیطونی کردی منو تحریک کردی
یونا: یااا
جیمین خنده ای کرد و منو براید استایل بغل کرد و برد حموم و توی وان آب گرم که آماده کرده بود گذاشت وقتی چند دقیقه گذشت جیمین گفت
جیمین: نظرت راجب دو راند دیگه چیه بیب؟
یونا: جیمین!
جیمین: خب پس شروع میکنیم و بله دو راند دیگه تو حموم انجامش دادیم و بعد از بیرون اومدن از خستگی هر دو غش کردیم
کپی ممنوع ❌
شب شد رفتم تا اتاق تا بخوابم دیدم جیمین داره نگاهم میکنه من توجه نکردم رفتم روتینمو انجام دادم و لباسمو در آوردم تا لباس راحتی بپوشم که جیمین چیزی گفت
جیمین: نپوش
یونا: چرا؟
جیمین: چون من قراره دوباره درش بیارم
یونا: یعنی میخوای امشب رابطه داشته باشیم؟
جیمین: دقیقا
یونا: جیمین دکتر تورو برای استراحت فرستاده خونه ها
جیمین: خب منکه حالم خوبه پس میتونیم انجامش بدیم الکی بهونه نیار
جیمین با بالاتنه لخت اومد نزدیک و شروع کرد به لبامو مکیدن و بلندم کرد و گذاشتم روی تخت و روم خیمه زد همزمان که میبوسید لباس زیر های منم در اورد و منم به کمک خودش باکسر و شلوارش رو در اوردم و عضوش رو تو دستم گرفتم و دستم دو بالا و پایین کردن بعد از چند مین هولش دادم و جاهامون عوض شد و رفتم سمت عضوش بوسه ای به سرش زدم بعد کلش رو وارد دهنم کردم و براش ساک زدم و صدای ناله هاش در اومد تا اینکه ارضا شد و دوباره منو برد زیرش
جیمین: خیلی شیطون شدیا بیب دقیقا مثل قبل از بچه دار شدنمون آه
جبمین با یه ضرب عضوش رو واردم کرد و شروع به ضربه زدن کرد ، تا صبح نه راند اینو انجام دادیم و میدونستم که فردا نمیتونم راه برم و از شانس خوبم فردا تعطیل بود و لازم نبود جانارو ببرم مدرسه
یونا: آخ جیمین قرصمو از تو کشو بده
جیمین: بیا عزیزم بخور تا جانا نیومده کلمونو بکنه بگه خواهر و برادر نمیخوام
وقتی یاد اونروز افتادم خندم گرفت
جیمین: درد داری؟
یونا: درد! من نمیتونم حتی تکون بخورم
جیمین: تقصیر خودته شیطونی کردی منو تحریک کردی
یونا: یااا
جیمین خنده ای کرد و منو براید استایل بغل کرد و برد حموم و توی وان آب گرم که آماده کرده بود گذاشت وقتی چند دقیقه گذشت جیمین گفت
جیمین: نظرت راجب دو راند دیگه چیه بیب؟
یونا: جیمین!
جیمین: خب پس شروع میکنیم و بله دو راند دیگه تو حموم انجامش دادیم و بعد از بیرون اومدن از خستگی هر دو غش کردیم
کپی ممنوع ❌
۶۴.۶k
۰۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.