دو پارتی جیمین. پشیمونی؟!
گایز این ی فیکه و واقعی نیس مگر ن جیمین همچین شخصیتی نداره
________________________________________________
ویو ات
امروزم مثل همیشه بابام ب داداشم محل داد
اولا انگار م انکار ک منم دخترشم
اون از اولشم منو دوست نداشت
ن بهم اجازه مردن میداد ن اجازه زنده موندن
ن اجازه خندیدن بهم میده ن اجازه گریه کردن
اتاق هیونگ سوک (داداشش) ی اتاقی بود ک کلا تکنولوژی بود بهترین گوشی دستش بود ولی اتاق من؟
ی انباری با چند دست لباس ک با حقوقم خریدم
نشستم درسامو خوندم من شاگرد زرنگ بودم ولی هیونک سوک س دونه نمره درست حسابی نداشت
ولی بابا تا حالا ی بارم دعواش نکرده ولی من هر روز با صورتی ک زخماشو با کرم پودر پوشونده میرم
ویو شین هه(مامانش ینی زن جیمین)
جیمین اصلا ب ات محل نمیده
و هر وقتم ک میخوایم راجبش صحبت کنیم تهش دعوامون میشه
بیچاره ات
ویو ات امروزم مثل همیشه رفتم مدرسه
همه میخواستن باهام دوست شن
ولی من قبول نمیکردم چون من ب زودیا میمیرم
درش زمانی ب بعد مدرسه
ویو ات داشتم میرفتم خونه ک چند تا قادر های مدرسه منو کشوندن ی جا و هلم دادن خوردم زمین لباسم خاکی شد ولی تا اومدن کتکم بزن ی نفر اومد اونارو ازم دور کرد
چون تاریک بود نتونستم صورتشو ببینم
ات:ممنونم آقای؟
؟: مین یونگی هستم شوگا صدام کن(چیشد انتظار داشتی جیمین باشه؟)
یونا:ممنونم اقای مین
یونگی:خواهش میکنم حالت خوبه؟
ات:ارع ولی من باید برم از آشناییتون خوشحال شدم آقای مین. خدانگهدار
یونگی:بای بای
ات ویو
رفتم خونه
جیمین :چرا انقد دیر اومدی؟( با داد)
_________________________________________________
گایز بقیشو فردا عاپ میکنم
________________________________________________
ویو ات
امروزم مثل همیشه بابام ب داداشم محل داد
اولا انگار م انکار ک منم دخترشم
اون از اولشم منو دوست نداشت
ن بهم اجازه مردن میداد ن اجازه زنده موندن
ن اجازه خندیدن بهم میده ن اجازه گریه کردن
اتاق هیونگ سوک (داداشش) ی اتاقی بود ک کلا تکنولوژی بود بهترین گوشی دستش بود ولی اتاق من؟
ی انباری با چند دست لباس ک با حقوقم خریدم
نشستم درسامو خوندم من شاگرد زرنگ بودم ولی هیونک سوک س دونه نمره درست حسابی نداشت
ولی بابا تا حالا ی بارم دعواش نکرده ولی من هر روز با صورتی ک زخماشو با کرم پودر پوشونده میرم
ویو شین هه(مامانش ینی زن جیمین)
جیمین اصلا ب ات محل نمیده
و هر وقتم ک میخوایم راجبش صحبت کنیم تهش دعوامون میشه
بیچاره ات
ویو ات امروزم مثل همیشه رفتم مدرسه
همه میخواستن باهام دوست شن
ولی من قبول نمیکردم چون من ب زودیا میمیرم
درش زمانی ب بعد مدرسه
ویو ات داشتم میرفتم خونه ک چند تا قادر های مدرسه منو کشوندن ی جا و هلم دادن خوردم زمین لباسم خاکی شد ولی تا اومدن کتکم بزن ی نفر اومد اونارو ازم دور کرد
چون تاریک بود نتونستم صورتشو ببینم
ات:ممنونم آقای؟
؟: مین یونگی هستم شوگا صدام کن(چیشد انتظار داشتی جیمین باشه؟)
یونا:ممنونم اقای مین
یونگی:خواهش میکنم حالت خوبه؟
ات:ارع ولی من باید برم از آشناییتون خوشحال شدم آقای مین. خدانگهدار
یونگی:بای بای
ات ویو
رفتم خونه
جیمین :چرا انقد دیر اومدی؟( با داد)
_________________________________________________
گایز بقیشو فردا عاپ میکنم
۲.۹k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.