پارت 9
از زبان ات
وقتی همه چیو تعریف کرد.حس کردم دنیا رو سرم خراب شده. هیچ کاری از دستم بر نمیومد.نشستم رو زمین و فقد گریه میکردم
جونگ کوک : م..ما معذرت میخوایم
ات : تقصیر شما نیس..تقصیر منه. خودم اوردمشون اینجا. خودشون از اول میترسیدن بیان.
نامجون : گذشته رو نمیشه تغییر کرد. ولی اینده رو میشه
هوسوک : بالاخره ی روز هممون میمیریم.پیشبینی کرده بودم ک ی نفرتون زنده بمونه
اهی کشیدم و بلند شدم
ات : دیگ قصد کشتنم رو ندارین؟
جونگ کوک : واس چی باید اینکارو بکنیم.حقیقت ما ادمای خوبی هستیم.ولی عادتای بدمون هنوز سر جاشه. ب خصوص جیمین. جیمین از سر ترس هر کی ک جلوشه رو میکشه حالا نمیدونم چطور تونستی ارومش کنی. در کل بهت مدیونیم
ات : بیرون. هم واس بقیه خطرناکه. هم واسه شما، مشکلی نیس. بازم میام سر میزنم. ولی فراموشم نکنین. یه وقت یادتون بره منو بکشین
نامجون : نمیتونی بری بیرون
ات : چ..چرا
نامجون : تو الان 6 نفرمون رو ب ارامش رسوندی. هنوز ی نفرمون مونده. ک خیلی وقته گمشده
ات : اوه. کیم سوکجین. راست میگی..ولی، طول روزایی ک اینجا بودم خودمم پیداش نکردم
کوک : جین هیونگ تو همه طبقات هست. ولی ما، هرکدوممون تو یه طبقه خاصی بودیم. بیمارستان بزرگه واسه همین پیداش نمیشه
از سر جام بلند شدم
ات : ب.باشه..پیداش میکنم واستون. فقد..باید جدا بشیم الان ما طبقه چندمیم
نامجون : طبقه 7
ات : اوکی، نامجون و هوسوک و جیمین طبقه 7 ب پایین رو بگردین و من و یونگی و جونگ کوک و تهیونگ طبقه 7 ب بالا رو میگردیم
جیمین : ولی من میخوام پیشت باشم
ات : لبخند * اشکالی نداره. اتفاقی نمیفته خودت ک ب دوستات اطمینان داری
جیمین : باشه، هنوز هم تکرار میکنم ترکم نکنیا
ات : باشه
وقتی همه چیو تعریف کرد.حس کردم دنیا رو سرم خراب شده. هیچ کاری از دستم بر نمیومد.نشستم رو زمین و فقد گریه میکردم
جونگ کوک : م..ما معذرت میخوایم
ات : تقصیر شما نیس..تقصیر منه. خودم اوردمشون اینجا. خودشون از اول میترسیدن بیان.
نامجون : گذشته رو نمیشه تغییر کرد. ولی اینده رو میشه
هوسوک : بالاخره ی روز هممون میمیریم.پیشبینی کرده بودم ک ی نفرتون زنده بمونه
اهی کشیدم و بلند شدم
ات : دیگ قصد کشتنم رو ندارین؟
جونگ کوک : واس چی باید اینکارو بکنیم.حقیقت ما ادمای خوبی هستیم.ولی عادتای بدمون هنوز سر جاشه. ب خصوص جیمین. جیمین از سر ترس هر کی ک جلوشه رو میکشه حالا نمیدونم چطور تونستی ارومش کنی. در کل بهت مدیونیم
ات : بیرون. هم واس بقیه خطرناکه. هم واسه شما، مشکلی نیس. بازم میام سر میزنم. ولی فراموشم نکنین. یه وقت یادتون بره منو بکشین
نامجون : نمیتونی بری بیرون
ات : چ..چرا
نامجون : تو الان 6 نفرمون رو ب ارامش رسوندی. هنوز ی نفرمون مونده. ک خیلی وقته گمشده
ات : اوه. کیم سوکجین. راست میگی..ولی، طول روزایی ک اینجا بودم خودمم پیداش نکردم
کوک : جین هیونگ تو همه طبقات هست. ولی ما، هرکدوممون تو یه طبقه خاصی بودیم. بیمارستان بزرگه واسه همین پیداش نمیشه
از سر جام بلند شدم
ات : ب.باشه..پیداش میکنم واستون. فقد..باید جدا بشیم الان ما طبقه چندمیم
نامجون : طبقه 7
ات : اوکی، نامجون و هوسوک و جیمین طبقه 7 ب پایین رو بگردین و من و یونگی و جونگ کوک و تهیونگ طبقه 7 ب بالا رو میگردیم
جیمین : ولی من میخوام پیشت باشم
ات : لبخند * اشکالی نداره. اتفاقی نمیفته خودت ک ب دوستات اطمینان داری
جیمین : باشه، هنوز هم تکرار میکنم ترکم نکنیا
ات : باشه
۱۱۱.۰k
۲۰ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.