پیاده شو
پیاده شو
باشه
ویو ات
رفتیم خونه مامان ته به همه سلام کردن خجالت میکشیدم
خوب عروسم کی نوه میاری که تهیونگ برگشتم سمتم و نگام کرد
خاله
میتونی مامان صدام کنی
خوب ام مامان به نظرم خیلیی زوده واسه بچه
هرجور دوس داری
ممنون (لبخند)
ویو ات
ناهار خوردم وتز همه تشکر کردم ساعت نزدیک ۵شده بود گفتم یه کیک بپزم امدم ارد بردارم که قدم نرسید دیدم تهیونگ داره میاد
تهیونگ
چته
من قدم نمیرسه میشه اون ارد بهم بدی
باید فک کنم
ایشش به جهنم میخوای بده یانه
میپریدم تا شاید دستم بهش برسه که حس کردم یکی پشتمه انقدر کوچولو بودم(ریز میزه)
که تو بغلش گم بودم
بیا
چه عجب ممنون ایشش جوابمو نداد بهتر
بعد ۱ساعت همه کارا انجام دادم کیکم تزیین کردم
و بردم گزاشتم رو میز
م ته: اوم به به عروسم چه کرده
ممنون بفرمایدد
م ته: تهیونگ پسرم بیا دست پخت زنتو تست کن
امد جلو یه کوچولو از قسمت کیک خورد
ته: چقدر شوره مگه غذا عه اه
ببینم از همون خوردم اما خیلی خوب بود برا اذیت کردن من اینکارا کرد
نه خوبه به زحمت من برم بخوابم یزره خستم
م ته: بروعزیزم
لبخند ملیهی زدم رفتم رو تختم لم دادم
اخیششش سکوت ارامش صدا در امد
برو کنار
کنه چرا انقدر همجا. هستی (درست حرف بزن 👺)
اتاقمه دلم میخواد
اتاقمون منظورته
من اینجا میخوابم توهم اون ور این پشتی هم میزارم از اینجا ای ور تر نیا
داشت خوابم میبورد که سمت یکی کشیده شدم دستاشو دیدم واییی خداا ته بود
ببخشید فک کردنم بالشتی
میشع ولم کنیی سعی کردم دستاشو از کمرم وا کنم اما زورم بهش نمیرسید
نه
عجب گیری کردیما
چند ساعت بعدــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کم کم چشامو باز کردم تو بغلش بودم بهش زل زده بودم ولی چه کراشیه لباش چشاش دستم بردم سمت صورتش که تکون خورد
خیلی میخوای منو
چییی امدم از بغلش بیرون
نه نه اشتباه فهمیدی چرا باید تورو بخوام
نمیدونم(نیشخند)
و از اونجا رفتم ایششش چرا انقدر بد شانسم(برعکس 😑) فقط خواستم یه خواب راحت داشته باشم
باشه
ویو ات
رفتیم خونه مامان ته به همه سلام کردن خجالت میکشیدم
خوب عروسم کی نوه میاری که تهیونگ برگشتم سمتم و نگام کرد
خاله
میتونی مامان صدام کنی
خوب ام مامان به نظرم خیلیی زوده واسه بچه
هرجور دوس داری
ممنون (لبخند)
ویو ات
ناهار خوردم وتز همه تشکر کردم ساعت نزدیک ۵شده بود گفتم یه کیک بپزم امدم ارد بردارم که قدم نرسید دیدم تهیونگ داره میاد
تهیونگ
چته
من قدم نمیرسه میشه اون ارد بهم بدی
باید فک کنم
ایشش به جهنم میخوای بده یانه
میپریدم تا شاید دستم بهش برسه که حس کردم یکی پشتمه انقدر کوچولو بودم(ریز میزه)
که تو بغلش گم بودم
بیا
چه عجب ممنون ایشش جوابمو نداد بهتر
بعد ۱ساعت همه کارا انجام دادم کیکم تزیین کردم
و بردم گزاشتم رو میز
م ته: اوم به به عروسم چه کرده
ممنون بفرمایدد
م ته: تهیونگ پسرم بیا دست پخت زنتو تست کن
امد جلو یه کوچولو از قسمت کیک خورد
ته: چقدر شوره مگه غذا عه اه
ببینم از همون خوردم اما خیلی خوب بود برا اذیت کردن من اینکارا کرد
نه خوبه به زحمت من برم بخوابم یزره خستم
م ته: بروعزیزم
لبخند ملیهی زدم رفتم رو تختم لم دادم
اخیششش سکوت ارامش صدا در امد
برو کنار
کنه چرا انقدر همجا. هستی (درست حرف بزن 👺)
اتاقمه دلم میخواد
اتاقمون منظورته
من اینجا میخوابم توهم اون ور این پشتی هم میزارم از اینجا ای ور تر نیا
داشت خوابم میبورد که سمت یکی کشیده شدم دستاشو دیدم واییی خداا ته بود
ببخشید فک کردنم بالشتی
میشع ولم کنیی سعی کردم دستاشو از کمرم وا کنم اما زورم بهش نمیرسید
نه
عجب گیری کردیما
چند ساعت بعدــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کم کم چشامو باز کردم تو بغلش بودم بهش زل زده بودم ولی چه کراشیه لباش چشاش دستم بردم سمت صورتش که تکون خورد
خیلی میخوای منو
چییی امدم از بغلش بیرون
نه نه اشتباه فهمیدی چرا باید تورو بخوام
نمیدونم(نیشخند)
و از اونجا رفتم ایششش چرا انقدر بد شانسم(برعکس 😑) فقط خواستم یه خواب راحت داشته باشم
۸.۷k
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.