برده کوچک ارباب

فصل اول
پارت ۱۳

فکر کنم از جا در رفته که با یه تکون ساده و چند هفته استراحت درست میشه
مشکلی نیست
تکونش داد دستشو و گفت
خوب الان بهتره
الان با یه آتل و باند گچی درستش میکنم
درستش کرد و به چویا گفت الان چی هنوزم درد داری؟
*نه بهترم
"همم خوبه
دیگه بریم
*آریگاتو
¥لبخند*
"خب الان باید بریم برات لباس بخریم
*مرسی
میشه چشمتونو ببندید؟
"چرا؟
*خب شما ببندید دیگه
یکمم بیاید پایین تر
"اومدم پایین و چشممو بستم
ویو چویا:
اومد پایین وقتی مطمئن شد که چشماش بستس
روی لپ دازایو بوسیدم
ویو دازای:
وقتی چشمام بسته بود دیدم اون کوچولو منو بوسیده
قبلم اکلیلی شد
(هیچی نیست فقط نویسنده تون اینطرف داره عر میزنه)
منم اونو گرفتمو ماچ بارونش کردم
*ایی اییی بسه بسه دیگه
"وقتی اونو گفت به خودم اومدمو دیدم همه ی پرستار های اونجا دارن یه جوری نگاهمون میکنن
ما هم خندیدیمو اومدیدم بیرون
چویا گفت
*یه چیزی بگم
"بگو گوگولیی
*میشه برام موچی بخرید؟
"اوهوم بیا بریم کلی موچی بخریم
سوار ماشین شدیم و رسیدیم به مغازه که موچی بخریم
"کدوم تعماشو دوست داری
*یدونه برای من یه‌دونه هم برای شما
من میتونم خامه توت‌فرنگیشو بردارم؟
"آره
خب دیگه؟
*بازم بردارم؟
"نه فقط تعماشو انتخاب کن
من ترتیبشو میدم
*دوتا کافیه یدونه خامه توت‌فرنگی
یدونه هم موز شکلات
"بابل تی چی دوست داری؟
*اممم بابل تی هم بگم؟
"آره دیگه
*خب بابل تی با طعم چای سبز
همین
" رو به فروستده*خب آقا لطف کنید از هر طعم موچی تون ۵ تا بزارید
از بابل تی ها هم چای سبز دوتا بزارید
فروشنده:بله حتما
همینجا میخورید یا میبرید؟
"میبریم
فروشنده:بله بنشینید الان میارم براتون
تا آخر بخونید
بیاید اینبار جای حساس تموم نکردم
خوبه راضی هستید؟