دختری از جنس جاسوس(پارت81)
دایانا:چیشده؟
دوت:تام ویلیامز
همون لحظه تام شروع کرد دست تکون دادن برا دایانا دایانا هم سریع یکم سرخ شد اصلا توجه نکرد
انیا:خب اقایون منو دایانا میریم لباس زنونه بگیریم
دامیان:ماعم میریم مردونه بگیریم
انیا:اوکی
دایانا و انیا رفتن ولی وسط راه انیا از پشت شیشه انبار فروشگاه رو دید که اونجا یکی تفنگ دستشه و اماده ی شلیکه
انیا:دایانا من میرم زودی میام جایی نری
دایانا:نه برو
بعد انیا رفت دایانا هم همون اطراف داشت قدم میزد که یکی لباسش رو از پشت گرفت و چسبوندش به دیوار و یه دستش رو گذاشت بالاسر دایانا
تام:چرا به من بی محلی کردی گفتم صبر یه حدی داره عصبانیم نکن ولی تو کردی
دایانا:مثلا چیکار میخوای بکنی کوچولو بابت اینکارم ببخشید
بعد دایانا محکم با پا زد وسط پای تام
تام:ای واسا بینم
انیا:خب من اومدم عزیزم بریم
دایانا:چشم
بعد دایانا سرشو برگردوند سمت تام و زبونش رو دراورد
(بعد از خرید)
انیا:خب بچه ها اینجا یه مقدار وسیله بازی داره میخواید بازی کنید
دوت:ارهههههههه
دامیان:کدوم رو میخواید
دوت:ماشین بازیه
انیا:باشه بیا بریم
دایانا:من اون تیراندازی رو میخوام
دامیان:مگه بلدی
دایانا:چرا نباشم حالا بزار امتحان کنم
دامیان:باشه
دایانا:اقا یه تفنگ میدید
مرده:اخه بچه تو حتی قدت به صندوق نمیرسه میخوای تیراندازی کنی
دایانا:شما تفنگ بده
مرده:بیا
دایانا تفنگو گرفت دستش و روی هدف زوم کرد حتی قبل از اینکه شلیک کنه یه پسره اومد درگوشش گفت پخ که بترسونتش ولی دایانا درست زد وسط هدف همه دهناشون باز مونده بود
دایانا:شما گول خوردید روبهروی این هدف یه دایره ی بافت شده از جنس نخ نامرئیه با وجود نور پیدا نیس ولی من نخ رو پاره کردم همتون گول خوردید
بعد دایانا رفت نزدیک صندوقو همه دلارا رو که روش شرط بسته بودن ریخت تو کیف و بعد سرش رو برگردوند سمت مرده و زبونش رو بیرون کرد
انیا:حالا بریم
دامیان و دوت و دایانا:اره بریممممممممم
دوت:تام ویلیامز
همون لحظه تام شروع کرد دست تکون دادن برا دایانا دایانا هم سریع یکم سرخ شد اصلا توجه نکرد
انیا:خب اقایون منو دایانا میریم لباس زنونه بگیریم
دامیان:ماعم میریم مردونه بگیریم
انیا:اوکی
دایانا و انیا رفتن ولی وسط راه انیا از پشت شیشه انبار فروشگاه رو دید که اونجا یکی تفنگ دستشه و اماده ی شلیکه
انیا:دایانا من میرم زودی میام جایی نری
دایانا:نه برو
بعد انیا رفت دایانا هم همون اطراف داشت قدم میزد که یکی لباسش رو از پشت گرفت و چسبوندش به دیوار و یه دستش رو گذاشت بالاسر دایانا
تام:چرا به من بی محلی کردی گفتم صبر یه حدی داره عصبانیم نکن ولی تو کردی
دایانا:مثلا چیکار میخوای بکنی کوچولو بابت اینکارم ببخشید
بعد دایانا محکم با پا زد وسط پای تام
تام:ای واسا بینم
انیا:خب من اومدم عزیزم بریم
دایانا:چشم
بعد دایانا سرشو برگردوند سمت تام و زبونش رو دراورد
(بعد از خرید)
انیا:خب بچه ها اینجا یه مقدار وسیله بازی داره میخواید بازی کنید
دوت:ارهههههههه
دامیان:کدوم رو میخواید
دوت:ماشین بازیه
انیا:باشه بیا بریم
دایانا:من اون تیراندازی رو میخوام
دامیان:مگه بلدی
دایانا:چرا نباشم حالا بزار امتحان کنم
دامیان:باشه
دایانا:اقا یه تفنگ میدید
مرده:اخه بچه تو حتی قدت به صندوق نمیرسه میخوای تیراندازی کنی
دایانا:شما تفنگ بده
مرده:بیا
دایانا تفنگو گرفت دستش و روی هدف زوم کرد حتی قبل از اینکه شلیک کنه یه پسره اومد درگوشش گفت پخ که بترسونتش ولی دایانا درست زد وسط هدف همه دهناشون باز مونده بود
دایانا:شما گول خوردید روبهروی این هدف یه دایره ی بافت شده از جنس نخ نامرئیه با وجود نور پیدا نیس ولی من نخ رو پاره کردم همتون گول خوردید
بعد دایانا رفت نزدیک صندوقو همه دلارا رو که روش شرط بسته بودن ریخت تو کیف و بعد سرش رو برگردوند سمت مرده و زبونش رو بیرون کرد
انیا:حالا بریم
دامیان و دوت و دایانا:اره بریممممممممم
۳.۷k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.