P22
ویو ات
که یهو گوشیم زنگ خورد خودش بود کسی که کاری کرد بدبخت بشم
+الو (سرد)
&دخترم امشب ی مهمونی داریم که باید ی چیزی رو اعلام کنیم
+دخترم؟بعد از اون کاری که باهام کردی چطور میتونی به من بگی دخترم؟(داد و عصبی)
&خفه شو دختره هرزه هرچی میگم باید بگی چشم آها راستی شنیدم اون خواهر جندت(با عرض پوزش)برگشته(پوزخند)
+چون پدرمی دلیل نمیشه هر چی از دهنت بیرون اومد رو بگی
&خفه همین که گفتم شب ساعت ۸ بیاین به ..........داخل بار مهمونی هست
بدون خداحافظی قطع کردم و سرمو تو بالش فرو کردم و ی جیغ از ته دل کشیدم با یاد آوری اومدن خواهرم لبخندی رو لبم اومد ولی با این فکر که جونگکوک شاید دیگه دوستم ندارع لبخندم محو شد به ساعت نگاه کردم ساعت ۴ بود پس هنوز وقت داشتم به کوک زنگ زدم که بعد از سه تا بوق برداشت
_باز چیه (سرد)
+هیچی فقط خواستم بگم ساعت ۸ پدرم گفته ی مهمونی داره(سرد)
ویو جونگکوک
صبح ازم اجازه گرفت بره فرودگاه به گفته ی خودش خواهرش از آمریکا برگشته ولی اجازه ندادم امروز قرار بود عشق اولم برگرده و خوشحال بودم به خاطر همون امروز میخوام برم دنبالش رفتم شرکت داشتم کار میکردم گوشیم زنگ خورد دیدم ات داره می زنگه جواب دادم تعجب کردم که اینجوری باهام سرد حرف زد الان فهمیدم چه حسی داره وقتی با کسی سرد برخورد میکنی
+حالا میای یا نه؟(سرد)
_باشع میام باید بیام(سرد)
بدون خداحافظی قطع کرد تو شک بودم که چرا اینجوری شده
که یهو گوشیم زنگ خورد خودش بود کسی که کاری کرد بدبخت بشم
+الو (سرد)
&دخترم امشب ی مهمونی داریم که باید ی چیزی رو اعلام کنیم
+دخترم؟بعد از اون کاری که باهام کردی چطور میتونی به من بگی دخترم؟(داد و عصبی)
&خفه شو دختره هرزه هرچی میگم باید بگی چشم آها راستی شنیدم اون خواهر جندت(با عرض پوزش)برگشته(پوزخند)
+چون پدرمی دلیل نمیشه هر چی از دهنت بیرون اومد رو بگی
&خفه همین که گفتم شب ساعت ۸ بیاین به ..........داخل بار مهمونی هست
بدون خداحافظی قطع کردم و سرمو تو بالش فرو کردم و ی جیغ از ته دل کشیدم با یاد آوری اومدن خواهرم لبخندی رو لبم اومد ولی با این فکر که جونگکوک شاید دیگه دوستم ندارع لبخندم محو شد به ساعت نگاه کردم ساعت ۴ بود پس هنوز وقت داشتم به کوک زنگ زدم که بعد از سه تا بوق برداشت
_باز چیه (سرد)
+هیچی فقط خواستم بگم ساعت ۸ پدرم گفته ی مهمونی داره(سرد)
ویو جونگکوک
صبح ازم اجازه گرفت بره فرودگاه به گفته ی خودش خواهرش از آمریکا برگشته ولی اجازه ندادم امروز قرار بود عشق اولم برگرده و خوشحال بودم به خاطر همون امروز میخوام برم دنبالش رفتم شرکت داشتم کار میکردم گوشیم زنگ خورد دیدم ات داره می زنگه جواب دادم تعجب کردم که اینجوری باهام سرد حرف زد الان فهمیدم چه حسی داره وقتی با کسی سرد برخورد میکنی
+حالا میای یا نه؟(سرد)
_باشع میام باید بیام(سرد)
بدون خداحافظی قطع کرد تو شک بودم که چرا اینجوری شده
۲.۲k
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.