《 اولین دیدار برای چندمین بار 》پارت 20
ویو ات :
منو گذاشت توی ماشین و بردم بیمارستان . برآید استایل بغلم کرد و برد داخل .
پرستار : سلام خوش اومدید
کوک : سلام برای معاینه اومدم
پرستار : برای معاینه چه موردی ؟
کوک : ازشون بی دلیل خون میاد .
پرستار : دکتر اومد ایشون رو ببرید داخل اتاق ۲۰۷
کوک : ممنون
منو برد توی اتاق و گذاشتم روی تخت
دکتر : لطفا بیرون منتظر باشید
کوک : ممنون .
ویو کوک :
رفتم بیرون . چرا ازش خون میومد . هر چی بود مهم نبود چرا باید برام مهم باشه ؟
بعد ۵ مین دکتر اومد بیرون .
دکتر : ام خب ...
کوک : چش شده
دکتر : چه نسبتی باهاشون دارید
کوک : دوستشم
دکتر : میدونید تا حالا رابطه داشتن یا نه ؟
کوک : آره داشته
دکتر : ایشون سقط جنین داشتن ، بعد از تموم شدن سرم مرخص میشن .
قبل اینکه چیزی بگم دکتر رفت . رفتم داخل و صندلی کنارش نشستم
کوک : میدونی چیشده نه ؟
ات : نه
کوک : سقط جنین داشتی
ات : چ.....چیی ؟ بخاطر رابطمون حامله شدم و سقط شده ؟
کوک : یعنی میگی با کس دیگه ای رابطه نداشتی ؟ هه( پوزخند )
ات : همون شبی که اولین رابطمون بود تخت پر خون بود اونوقت چه فکری راجب کردی ؟( عصبی )
کوک : خداروشکر که سقط شد
ات : آره خداروشکر ، اصلا دلم نمیخواست از دختربازی مثل تو بچه میداشتم ( پوزخند )
ویو ات :
سدم تموم شد . دکتر گفت وقتی تموم شد آروم درش بیارم و روش پنبه بزارم . منم اینکارو کردم و سریع از اتاق رفتم بیرون . پول بیمارستان رو حساب کرد و از بیمارستان خارج شدم .
دیدم جونگ کوک داره میاد بیرون . میخواستم تاکسی بگیرم که
کوک : مگه نمیخوای بری هتل ، چرا اینجوری میکنی ؟
ات : نمیخوام با کسی که حاملم کرده تو یک ماشین باشم
اینو گفتم و سوار تاکسی شدم و رفتم .
وقتی رسیدم ساعت ۱۰ بود . رفتم داخل هتل .
لیا : سلام ات ( دست تکون داد )
منم دست تکون دادم و رفتم پیششون .
مینا : کجا بودی ؟ جونگ کوک کجاست ؟
ات : رفته بودم کافه ، چرا باید بدونم اون کجاست ( بی حوصله )
ته : چرا اینجوری شدی ؟
ات : چجوری ؟
یهو جونگ کوک جلومون ظاهر شد .
کوک : ساعت دهه ، بریم ؟
لیا : جونگ کوک تو و ات دعواتون شده ؟
کوک : نه ( خونسرد )
ات : چرا دعوامون شده باشه ؟( خنده عصبی )
مینا : خب .... باشه بریم
دوباره باید سوار ماشین اون جئون عوضی میشدم . تهیونگ اینجا یک آشنا داشت برای همین میخواستیم بریم اونجا .
کوک : چرا انقدر لجبازی ؟
ات : من لجبازم یا تو عوضی ؟
کوک : با یکبار رابطه نمیشه عاشق شد
منو گذاشت توی ماشین و بردم بیمارستان . برآید استایل بغلم کرد و برد داخل .
پرستار : سلام خوش اومدید
کوک : سلام برای معاینه اومدم
پرستار : برای معاینه چه موردی ؟
کوک : ازشون بی دلیل خون میاد .
پرستار : دکتر اومد ایشون رو ببرید داخل اتاق ۲۰۷
کوک : ممنون
منو برد توی اتاق و گذاشتم روی تخت
دکتر : لطفا بیرون منتظر باشید
کوک : ممنون .
ویو کوک :
رفتم بیرون . چرا ازش خون میومد . هر چی بود مهم نبود چرا باید برام مهم باشه ؟
بعد ۵ مین دکتر اومد بیرون .
دکتر : ام خب ...
کوک : چش شده
دکتر : چه نسبتی باهاشون دارید
کوک : دوستشم
دکتر : میدونید تا حالا رابطه داشتن یا نه ؟
کوک : آره داشته
دکتر : ایشون سقط جنین داشتن ، بعد از تموم شدن سرم مرخص میشن .
قبل اینکه چیزی بگم دکتر رفت . رفتم داخل و صندلی کنارش نشستم
کوک : میدونی چیشده نه ؟
ات : نه
کوک : سقط جنین داشتی
ات : چ.....چیی ؟ بخاطر رابطمون حامله شدم و سقط شده ؟
کوک : یعنی میگی با کس دیگه ای رابطه نداشتی ؟ هه( پوزخند )
ات : همون شبی که اولین رابطمون بود تخت پر خون بود اونوقت چه فکری راجب کردی ؟( عصبی )
کوک : خداروشکر که سقط شد
ات : آره خداروشکر ، اصلا دلم نمیخواست از دختربازی مثل تو بچه میداشتم ( پوزخند )
ویو ات :
سدم تموم شد . دکتر گفت وقتی تموم شد آروم درش بیارم و روش پنبه بزارم . منم اینکارو کردم و سریع از اتاق رفتم بیرون . پول بیمارستان رو حساب کرد و از بیمارستان خارج شدم .
دیدم جونگ کوک داره میاد بیرون . میخواستم تاکسی بگیرم که
کوک : مگه نمیخوای بری هتل ، چرا اینجوری میکنی ؟
ات : نمیخوام با کسی که حاملم کرده تو یک ماشین باشم
اینو گفتم و سوار تاکسی شدم و رفتم .
وقتی رسیدم ساعت ۱۰ بود . رفتم داخل هتل .
لیا : سلام ات ( دست تکون داد )
منم دست تکون دادم و رفتم پیششون .
مینا : کجا بودی ؟ جونگ کوک کجاست ؟
ات : رفته بودم کافه ، چرا باید بدونم اون کجاست ( بی حوصله )
ته : چرا اینجوری شدی ؟
ات : چجوری ؟
یهو جونگ کوک جلومون ظاهر شد .
کوک : ساعت دهه ، بریم ؟
لیا : جونگ کوک تو و ات دعواتون شده ؟
کوک : نه ( خونسرد )
ات : چرا دعوامون شده باشه ؟( خنده عصبی )
مینا : خب .... باشه بریم
دوباره باید سوار ماشین اون جئون عوضی میشدم . تهیونگ اینجا یک آشنا داشت برای همین میخواستیم بریم اونجا .
کوک : چرا انقدر لجبازی ؟
ات : من لجبازم یا تو عوضی ؟
کوک : با یکبار رابطه نمیشه عاشق شد
۲۱.۳k
۲۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.