رمان پرفکت گرل؛) p1
من کیم ا/تم زیاد میرم بار اونم به خاطر اجبار پدرم اون ازم متنفره و میخاد زودتر شوهر کنم و برم و همچنین خودشم قمار بازیه واسه خودش و هر وقت میرم بار پدرمو میبینم که قمار میکنه برخلاف همه هر دفعه میبره و با جیب پر پول برمیگرده خونه.
من که میرم بار میشینم یه گوشه و نوشیدنی بی الکل سفارش میدم تا به قول بابام یکی منو بگیره ببره خونش از دسم راحت شن😐😐
هر دفعه یکی میاد که مست شده و قیافشم عنه. تو ذهنم: آخه خدا چرا انقد شانسم گندهههه. و من هر دفعه ردشون میکردم و از طرف بابام فوش میخوردم که چرا ردش کردی و این خضبلات و من فقط میگم
_ ازش خوشم نیومد
ساعت 6 و ربع
رفتم یه دوش 15 دیقه ای گرفتمو یه آرایش ملایم کردم و یه لباس باز سبز پوشیدم(لباسه سبز دامن داره که دیدین یه ورش پارس از دامنه اونجوری و سر همن و ا\ت سی*نه هاش معلوم بود...) نمیدونم حس کردم امروز باید خوشگل باشم و راه افتادم تا ساعت 7 و 46 بود که رسیدم و رفتم نشستم سر جای همیشگیم 6 تا پسر جذاببببب اونور تر بودن
_ الانه عرررر بزنم و جر بخورمم از بس اینا جذابنن عرررررررر(زیرلب)
گوشیمو در اوردم و گشتم دنبالشون حتما باید یه جایی ازشون حرف زده باشن و بلهههه دیدم تو اینستا قبلا فیلم گذاشتن هر کدومشون جدا تو استخرررر
_ عرررررررر همشونم که سیس پک دارننننننن عرررررررر
انقد صدام بلند بود بابام شنید و چپ چپ نگام کرد پسرا رو دیدم خداروشکر اونا نشنیده بودن(اون پسرا اسماشون: گوجو. سوکونا. لیوای. ارن. رین و مگومی)
ویوو مگومی
چند وقت بود یه دختره ای رو توی بار میدیدم و هر دفعه شنل داشتم این بار بدون شنل اومدم اون دختره واقعا نظرمو جلب کرده بود...
حواسم نبود بقیه دشمنام(همون سوکونا و ارن و رین و اینا) اونجان زیادی به اون دختره خیره شدم (علامت گوجو/ سوکونا, لیوای& ارن ٫ رین# مگومی؟ بابای ا/ت +)
یهو دیدم بقیه هم دارن به دختره نگاه میکنن که سرش دعوا شد...
من شرطی نیسم ولی اگه میخواین فیلم دعواشونو بزارم لایکا رو به 4 و کامنتا هم به 6 برسونین عزیزانم...
من که میرم بار میشینم یه گوشه و نوشیدنی بی الکل سفارش میدم تا به قول بابام یکی منو بگیره ببره خونش از دسم راحت شن😐😐
هر دفعه یکی میاد که مست شده و قیافشم عنه. تو ذهنم: آخه خدا چرا انقد شانسم گندهههه. و من هر دفعه ردشون میکردم و از طرف بابام فوش میخوردم که چرا ردش کردی و این خضبلات و من فقط میگم
_ ازش خوشم نیومد
ساعت 6 و ربع
رفتم یه دوش 15 دیقه ای گرفتمو یه آرایش ملایم کردم و یه لباس باز سبز پوشیدم(لباسه سبز دامن داره که دیدین یه ورش پارس از دامنه اونجوری و سر همن و ا\ت سی*نه هاش معلوم بود...) نمیدونم حس کردم امروز باید خوشگل باشم و راه افتادم تا ساعت 7 و 46 بود که رسیدم و رفتم نشستم سر جای همیشگیم 6 تا پسر جذاببببب اونور تر بودن
_ الانه عرررر بزنم و جر بخورمم از بس اینا جذابنن عرررررررر(زیرلب)
گوشیمو در اوردم و گشتم دنبالشون حتما باید یه جایی ازشون حرف زده باشن و بلهههه دیدم تو اینستا قبلا فیلم گذاشتن هر کدومشون جدا تو استخرررر
_ عرررررررر همشونم که سیس پک دارننننننن عرررررررر
انقد صدام بلند بود بابام شنید و چپ چپ نگام کرد پسرا رو دیدم خداروشکر اونا نشنیده بودن(اون پسرا اسماشون: گوجو. سوکونا. لیوای. ارن. رین و مگومی)
ویوو مگومی
چند وقت بود یه دختره ای رو توی بار میدیدم و هر دفعه شنل داشتم این بار بدون شنل اومدم اون دختره واقعا نظرمو جلب کرده بود...
حواسم نبود بقیه دشمنام(همون سوکونا و ارن و رین و اینا) اونجان زیادی به اون دختره خیره شدم (علامت گوجو/ سوکونا, لیوای& ارن ٫ رین# مگومی؟ بابای ا/ت +)
یهو دیدم بقیه هم دارن به دختره نگاه میکنن که سرش دعوا شد...
من شرطی نیسم ولی اگه میخواین فیلم دعواشونو بزارم لایکا رو به 4 و کامنتا هم به 6 برسونین عزیزانم...
۴.۸k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.