شوهر سخت گیر من پارت ۱۶
«شوهر سخت گیر من»
𝑷𝒂𝒓𝒕 ➊➏
+باشه، شما برین من پیش رادیکا میمونم
ا.ت:باشه خداحافظ
کوک و ا.ت از بیمارستان خارج شدن
مادر کوکم رفت پیش رادیکا
+دخترم خوبی
÷ممنونم من چم شده بود«ایش دروغگو»
+یکم ضعیفی همین«بابا ۶۰ کیلویه»
____________________________
ا.ت: وایسا
کوک: چیشده
ا.ت: وایسا
کوک ایستاد
کوک: ایستادم حالا چیشده
ا.ت: من بستنی میخام
کوک: بابا خونه ملی بستنی داری
ا.ت: اونا شکلاتین
کوک: مگه طعم مورد علاقت شکلاتی نیس
ا.ت: هست ولی هوس وانیلی کردم
کوک: اوووففف از دست تو
ا.ت: اصلا نخر من که هوس نکردم بچت هوس کرده
کوک: باشه برای بچه میخرم
ا.ت: پس من چی بچه اومد ا.ت رفت؟
کوک: باشه برای توام میخرم
ا.ت:باشه زود برو
کوک رفت و ۲ تا بستنی وانیلی خرید
ا.ت شروع به خوردن بستنی کرد
کوک: به من نمیدی🥺
ا.ت: نه
کوک: چطوری نمیدی منه به این معصومی
ا.ت: اگه تو معصوم بودی این بچه الان تو شکمم من نبود
کوک: اهه حریص
ا.ت:باشه بیا بگیرش
ا.ت و کوک راه افتادن و رفتن خونه
ا.ت ویو:
خونه رسیدیم از ماشین پیاده شدم و به سمت داخل خونه حرکت کردم و داخل خونه شدم یه راس رفتم اتاقم و شونه رو برداشتم موهام یکم بهم ریخته بود شروع به اهسته اهسته شونه کردن موهام شدم که یه چیزی به ذهنم رسید
چرا رادیکا حالش اینقدر بد شد کسی که......
ادامه دارد...
ببخشید کم بود ساعت ۶ پارت بعدو میزارم
شرط:
لایک ۵۰
کامنت: کامنت گذاشته بشه اجباریه
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
#سناریو
#اسمات
#وانشات
𝑷𝒂𝒓𝒕 ➊➏
+باشه، شما برین من پیش رادیکا میمونم
ا.ت:باشه خداحافظ
کوک و ا.ت از بیمارستان خارج شدن
مادر کوکم رفت پیش رادیکا
+دخترم خوبی
÷ممنونم من چم شده بود«ایش دروغگو»
+یکم ضعیفی همین«بابا ۶۰ کیلویه»
____________________________
ا.ت: وایسا
کوک: چیشده
ا.ت: وایسا
کوک ایستاد
کوک: ایستادم حالا چیشده
ا.ت: من بستنی میخام
کوک: بابا خونه ملی بستنی داری
ا.ت: اونا شکلاتین
کوک: مگه طعم مورد علاقت شکلاتی نیس
ا.ت: هست ولی هوس وانیلی کردم
کوک: اوووففف از دست تو
ا.ت: اصلا نخر من که هوس نکردم بچت هوس کرده
کوک: باشه برای بچه میخرم
ا.ت: پس من چی بچه اومد ا.ت رفت؟
کوک: باشه برای توام میخرم
ا.ت:باشه زود برو
کوک رفت و ۲ تا بستنی وانیلی خرید
ا.ت شروع به خوردن بستنی کرد
کوک: به من نمیدی🥺
ا.ت: نه
کوک: چطوری نمیدی منه به این معصومی
ا.ت: اگه تو معصوم بودی این بچه الان تو شکمم من نبود
کوک: اهه حریص
ا.ت:باشه بیا بگیرش
ا.ت و کوک راه افتادن و رفتن خونه
ا.ت ویو:
خونه رسیدیم از ماشین پیاده شدم و به سمت داخل خونه حرکت کردم و داخل خونه شدم یه راس رفتم اتاقم و شونه رو برداشتم موهام یکم بهم ریخته بود شروع به اهسته اهسته شونه کردن موهام شدم که یه چیزی به ذهنم رسید
چرا رادیکا حالش اینقدر بد شد کسی که......
ادامه دارد...
ببخشید کم بود ساعت ۶ پارت بعدو میزارم
شرط:
لایک ۵۰
کامنت: کامنت گذاشته بشه اجباریه
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
#سناریو
#اسمات
#وانشات
۵۶.۹k
۲۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.