part 6
ترسیدم جیغ زدم ولی جلوی دهنمو گرفتم که تهیونگ اومد
تهیونگ: چی شده؟
ا/ت: ظرفا شکستن
تهیونگ: چیزی نشده که
ا/ت: ظرفا خود به خود شکستن
تهیونگ: اوه این بده
ا/ت: چرا؟
تهیونگ:اینا نشانه ی نفرین شدن شماست ممکنه از این اتفاقا بیوفته ولی من تا حالا اینجور چیزی ندیده بودم
ا/ت ویو
بعد از حرفش رفتم اتاقم داشتم به حرفاش فکر میکردم که کم کمک خوابم برد
فلش بک به ساعت ۷ صبح
ا/ت ویو
با صدای الارم گوشیم بیدار شدم مثل همیشه یه کش و قوسی به خودم دادم و دست و صورتمو شستم اومدم بیرون لباسامو پوشیدم رفتم پایین
پسرا همشون بیدار بودن گفتم
ا/ت:سیلام👻
جین: سلام
نامجون: عه سلام
یونگی: * با خمیازه کشیدن🥱*های
جیهوپ: *با سروصدا زیاد* سلاممم
جیمین:هاییی
تهیونگ:*سرد و خشک*سلام😒
کوکی:سیلاممم
جین: بیا صبحونه بخور
ا/ت: عه مرسی
رفتم نشستم جیوو هنوز بیدار نشده گفتم
ا/ت: اه این دختر هنوز بیدار نشده به خدا دیگه بیدارش نمیکنم
صبحانه خوردم تموم شد از در که خارج شدم دیدم پسرا هم پشت سرم میان برگشتم سمتشون گفتم
ا/ت: شما هم میخواین بیایین؟
کوکی: اره ا/ت لطفا بزار بیاییم سه ساله بیرون نرفتیم
ا/ت: اوکی اشکالی نداره ولی همه میتونن شمارو ببینم
نامجون: نه کسی مارو نمیبینه فقط شما میتونین ببینین
رسیدیم دانشگاه رفتم تو کلاس پسرا هم اومدم خدارو شکر که کسی نمیتونه اونا رو ببینه
رفتم نشستم روی نیمکتم که استاد اومد درس رو شروع کرد بلاخره زنگ خورد پسرا داشتن با هم حرف میزدم منم تصمیم گرفتم به اهنگ گوش کنم پس هندزفریم رو گذاشتم تو گوشم و به اهنگ گوش کردم که یه دفعه...
بچه ها ببخشید دیر گذاشتم واقعا خیلی خستم دارم میمیرم قول میدم فردا ۲ ۳ تا پارت بزارم واقعا ببخشید
امیدوارم خوشتون اومده باشه🤍❤🫂
لایک و کامنت یادتون نره🥺🥺🫂
ببینید چه خوبم هیچ شرطی نمیزارم برای پارت های بعدی❤🫂
تهیونگ: چی شده؟
ا/ت: ظرفا شکستن
تهیونگ: چیزی نشده که
ا/ت: ظرفا خود به خود شکستن
تهیونگ: اوه این بده
ا/ت: چرا؟
تهیونگ:اینا نشانه ی نفرین شدن شماست ممکنه از این اتفاقا بیوفته ولی من تا حالا اینجور چیزی ندیده بودم
ا/ت ویو
بعد از حرفش رفتم اتاقم داشتم به حرفاش فکر میکردم که کم کمک خوابم برد
فلش بک به ساعت ۷ صبح
ا/ت ویو
با صدای الارم گوشیم بیدار شدم مثل همیشه یه کش و قوسی به خودم دادم و دست و صورتمو شستم اومدم بیرون لباسامو پوشیدم رفتم پایین
پسرا همشون بیدار بودن گفتم
ا/ت:سیلام👻
جین: سلام
نامجون: عه سلام
یونگی: * با خمیازه کشیدن🥱*های
جیهوپ: *با سروصدا زیاد* سلاممم
جیمین:هاییی
تهیونگ:*سرد و خشک*سلام😒
کوکی:سیلاممم
جین: بیا صبحونه بخور
ا/ت: عه مرسی
رفتم نشستم جیوو هنوز بیدار نشده گفتم
ا/ت: اه این دختر هنوز بیدار نشده به خدا دیگه بیدارش نمیکنم
صبحانه خوردم تموم شد از در که خارج شدم دیدم پسرا هم پشت سرم میان برگشتم سمتشون گفتم
ا/ت: شما هم میخواین بیایین؟
کوکی: اره ا/ت لطفا بزار بیاییم سه ساله بیرون نرفتیم
ا/ت: اوکی اشکالی نداره ولی همه میتونن شمارو ببینم
نامجون: نه کسی مارو نمیبینه فقط شما میتونین ببینین
رسیدیم دانشگاه رفتم تو کلاس پسرا هم اومدم خدارو شکر که کسی نمیتونه اونا رو ببینه
رفتم نشستم روی نیمکتم که استاد اومد درس رو شروع کرد بلاخره زنگ خورد پسرا داشتن با هم حرف میزدم منم تصمیم گرفتم به اهنگ گوش کنم پس هندزفریم رو گذاشتم تو گوشم و به اهنگ گوش کردم که یه دفعه...
بچه ها ببخشید دیر گذاشتم واقعا خیلی خستم دارم میمیرم قول میدم فردا ۲ ۳ تا پارت بزارم واقعا ببخشید
امیدوارم خوشتون اومده باشه🤍❤🫂
لایک و کامنت یادتون نره🥺🥺🫂
ببینید چه خوبم هیچ شرطی نمیزارم برای پارت های بعدی❤🫂
۶۹.۸k
۲۵ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.