چند پارتی کوک
خانم دکتر به بخش مراقبتی
.........
ویو ات
تو سالن بیمارستان قدم میزدم جیا هم بغلم بود داشتیم میرفتیم پیش بابایی برای عشقه زندگیم غذای مورد علاقشو درست کردم اجوما هم همرامون هست وارد اتاق شدیم
ات: سلام عزیزم خوبی ببین برات غذای مورد علاقت رو درست کردم رفتم غذارو گذاشتم کنار تخت
ات: نمیخوای بیدار شی عزیزم جیا دلش واسه بابایی تنگ شده ببین دخترمون قراره هفته دیگه بره تو یک سالگی میخوام باهم جشن بگیریم بریم باهم بیرون باهم بازی کنیم شبا بغل هم بخوابیم کوکی جونم لطفا اون الماس های مشکی براق رو وا کن تا من راحت شم دارم میمیرم کوک اگه جیا نبود تا الان مرده بودم فقط بخاطر جیا و تو زندم لطفا چشماتو وا کن ( دخترک شروع کرد به گریه کردن)
من رو بخشش من خیلی بد بودم که ترکتون کردم ولی تو این کارو نکن الان سه ماه هست که صدای دلگرم و ارامش بخشت رو نشنیدم
.........
ویو ات
تو سالن بیمارستان قدم میزدم جیا هم بغلم بود داشتیم میرفتیم پیش بابایی برای عشقه زندگیم غذای مورد علاقشو درست کردم اجوما هم همرامون هست وارد اتاق شدیم
ات: سلام عزیزم خوبی ببین برات غذای مورد علاقت رو درست کردم رفتم غذارو گذاشتم کنار تخت
ات: نمیخوای بیدار شی عزیزم جیا دلش واسه بابایی تنگ شده ببین دخترمون قراره هفته دیگه بره تو یک سالگی میخوام باهم جشن بگیریم بریم باهم بیرون باهم بازی کنیم شبا بغل هم بخوابیم کوکی جونم لطفا اون الماس های مشکی براق رو وا کن تا من راحت شم دارم میمیرم کوک اگه جیا نبود تا الان مرده بودم فقط بخاطر جیا و تو زندم لطفا چشماتو وا کن ( دخترک شروع کرد به گریه کردن)
من رو بخشش من خیلی بد بودم که ترکتون کردم ولی تو این کارو نکن الان سه ماه هست که صدای دلگرم و ارامش بخشت رو نشنیدم
۱۰.۷k
۱۲ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.