دختری در شب
دختری در شب
پارت5
از دید کاتسومی:
موری سان منو به دفترش احضار کرد
. قتی وارد شدم با یه جعبه بزرگ رو به رو شدم که چویا سان دستشو گذاشته بود روش
م. س:مام میراثی داریم که هر عضو جدیدی که میاد رئیسش باید یه هدیه براش بخره
چ. س:این هدیه توعه
از تعجب خشکم زده بود و لپام گل انداخته بودن، دهنم باز بود و بعد تو موهام رگه های صورتی زد
رفتم جلو، هدیه رو باز کردم
نه، دارم خاب میبینم؟ یه گیتار؟ 🤩
از هردو تشکر کردم و رفتم بالا تو اتاقم
یه عکس از چویا از گین سان گرفته بودم و تو اتاقم چسبونده بودم، هروقت میدیدمش بوسش میکردم
رفتم تو اتاق و گفتم:چویا سان ممنون! چویا سان ممنون! چویا سان ممنووووووووووووووون! 🤩
اتاق چویا سان دقیقا روبه روی اتاق من بود، یعنی در اول سمت چپ
داشت میرفت تو اتاقش برای همین قایم شدم که منو نبینه
رفتم تو اتاقم، رو تخت نشستم و یکم گیتار زدم
نمیدونستم اینقدر تو گیتار زدن استعداد دارم
یکی در اتاقمو زد:کامی سان؟ اونجایید؟
چویا سان بود
درو باز کردم و گفتم:بخاطر هدیه خیلی ازتون ممنونم
و دوباره موهام رگه های صورتی زد
سرخ شد و گفت: وقتی......موهات......رگه ها صورتی میزنن خیلی زیبا میشی
بهش نگاه کردم
سرخ شدن:م... ممنون
از دید چویا:
نه نه نه، من نباید عاشق میشدم
ولی این دختر...........
من:موری سان گفت که بریم پیشش برای ماموریت
کامی سان:بریم
رسیدیم به دفتر و ماموریت اول کامی سان رو بهش داد
آوردم یه نفر به اینجا بدون کشتنش
م. س:اونا خیلی خطرناکن ،مواظب خودتون باشید
شب بود، منو کامی سان رفتیم توی کوچه خلوت
گفتم:الان با ماشین میان ، مواظب خودت باش
سر تکون داد و رفت وسط خیابون
یه ماشین سیاه اومد و جلوش وایستاد
همون بود
اون مرده زود شات گان رو درآورد و کامی رو تیر بارون کرد
من کامی رو نمیدیدم فقط مرده رو میدیدم
ترسیدم
پشت درخت قایم شدم تا بتونم کامی رو هم ببینم و برای موری سان فیلم ضبط کنم
گوشی رو در آوردم و فیلم گرفتم
تیر ها به کامی خورد ولی ندیدم خون بیاد
یهو چشاش طلایی شد و سپر دور تا دور خودش نمایان شد
ک. س:کور خوندی😏
مرده فهمید یکی داره ازش فیلم میگیره و دوید سمت من و.........
یه تیر تو بازوم زد
فریادم هوا رفت
کامی دوید سمت من
مرده یه تیر زد ولی کامی پرید و از بالای سر مرده رد شد
اومد دست گذاشت رو شونم ولی تا خواست درمانم کنه طرف یه تیر زد تو پاش
گفتم:کامی سان!
و دست سالمم رو گذاشتم رو شونش
دندوناشو به هم فشار میداد که صداش در نیاد
بعد پاشدم و گفت: دیگه داری عصبانیم میکنی😡
و موهاش رگه های قرمز زد
هرچی بهش تیر میزد بهش نمیخورد
فهمید نقطه ضعفش چیه و منو هدف گرفت
ک. س:چویا سان!
پارت6 یکم دیگه🕊 🍙
پارت5
از دید کاتسومی:
موری سان منو به دفترش احضار کرد
. قتی وارد شدم با یه جعبه بزرگ رو به رو شدم که چویا سان دستشو گذاشته بود روش
م. س:مام میراثی داریم که هر عضو جدیدی که میاد رئیسش باید یه هدیه براش بخره
چ. س:این هدیه توعه
از تعجب خشکم زده بود و لپام گل انداخته بودن، دهنم باز بود و بعد تو موهام رگه های صورتی زد
رفتم جلو، هدیه رو باز کردم
نه، دارم خاب میبینم؟ یه گیتار؟ 🤩
از هردو تشکر کردم و رفتم بالا تو اتاقم
یه عکس از چویا از گین سان گرفته بودم و تو اتاقم چسبونده بودم، هروقت میدیدمش بوسش میکردم
رفتم تو اتاق و گفتم:چویا سان ممنون! چویا سان ممنون! چویا سان ممنووووووووووووووون! 🤩
اتاق چویا سان دقیقا روبه روی اتاق من بود، یعنی در اول سمت چپ
داشت میرفت تو اتاقش برای همین قایم شدم که منو نبینه
رفتم تو اتاقم، رو تخت نشستم و یکم گیتار زدم
نمیدونستم اینقدر تو گیتار زدن استعداد دارم
یکی در اتاقمو زد:کامی سان؟ اونجایید؟
چویا سان بود
درو باز کردم و گفتم:بخاطر هدیه خیلی ازتون ممنونم
و دوباره موهام رگه های صورتی زد
سرخ شد و گفت: وقتی......موهات......رگه ها صورتی میزنن خیلی زیبا میشی
بهش نگاه کردم
سرخ شدن:م... ممنون
از دید چویا:
نه نه نه، من نباید عاشق میشدم
ولی این دختر...........
من:موری سان گفت که بریم پیشش برای ماموریت
کامی سان:بریم
رسیدیم به دفتر و ماموریت اول کامی سان رو بهش داد
آوردم یه نفر به اینجا بدون کشتنش
م. س:اونا خیلی خطرناکن ،مواظب خودتون باشید
شب بود، منو کامی سان رفتیم توی کوچه خلوت
گفتم:الان با ماشین میان ، مواظب خودت باش
سر تکون داد و رفت وسط خیابون
یه ماشین سیاه اومد و جلوش وایستاد
همون بود
اون مرده زود شات گان رو درآورد و کامی رو تیر بارون کرد
من کامی رو نمیدیدم فقط مرده رو میدیدم
ترسیدم
پشت درخت قایم شدم تا بتونم کامی رو هم ببینم و برای موری سان فیلم ضبط کنم
گوشی رو در آوردم و فیلم گرفتم
تیر ها به کامی خورد ولی ندیدم خون بیاد
یهو چشاش طلایی شد و سپر دور تا دور خودش نمایان شد
ک. س:کور خوندی😏
مرده فهمید یکی داره ازش فیلم میگیره و دوید سمت من و.........
یه تیر تو بازوم زد
فریادم هوا رفت
کامی دوید سمت من
مرده یه تیر زد ولی کامی پرید و از بالای سر مرده رد شد
اومد دست گذاشت رو شونم ولی تا خواست درمانم کنه طرف یه تیر زد تو پاش
گفتم:کامی سان!
و دست سالمم رو گذاشتم رو شونش
دندوناشو به هم فشار میداد که صداش در نیاد
بعد پاشدم و گفت: دیگه داری عصبانیم میکنی😡
و موهاش رگه های قرمز زد
هرچی بهش تیر میزد بهش نمیخورد
فهمید نقطه ضعفش چیه و منو هدف گرفت
ک. س:چویا سان!
پارت6 یکم دیگه🕊 🍙
۱.۸k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.