خانواده
پارت 28
ب/ک: این پسر چقدر مامانیع....به به میبینم گله جئون اینجان...
ا/ت: بابا..نوه هاتون گشنه بودن..اومدیم زودتر از شماها غذا بخوریم که پسرا هم گشنشون شده
کوک: تا منو جیکوک خواستیم نزدیک غذامون بشیم..بابا گوش هامونو گرفت*
ب/ک:نگاه کن نگاه کن.. این دوتا بز رو نگاه..شما دوتا خجالت نمیکشید؟!
جیکوک و کوک: آآآآیییی
ب/ک: خانوماتون حامله ان غذا میخورن..شما هم حامله اید؟
آنیا و ا/ت؛ 🤣
کوک و جیکوک: واااییی..درددد دارعهه
م/ک: ولشون کن..کشتیشون
ب/ک : عزیزم شما هم خواستید غذاتون رو بخورید.. :) ولی ما منتظر میمونیم تا با بقیه بخوریم ( چشم غرع به پسرا)
م/ک: خنده ریز*.. باشه
ب/ک: این پسر چقدر مامانیع....به به میبینم گله جئون اینجان...
ا/ت: بابا..نوه هاتون گشنه بودن..اومدیم زودتر از شماها غذا بخوریم که پسرا هم گشنشون شده
کوک: تا منو جیکوک خواستیم نزدیک غذامون بشیم..بابا گوش هامونو گرفت*
ب/ک:نگاه کن نگاه کن.. این دوتا بز رو نگاه..شما دوتا خجالت نمیکشید؟!
جیکوک و کوک: آآآآیییی
ب/ک: خانوماتون حامله ان غذا میخورن..شما هم حامله اید؟
آنیا و ا/ت؛ 🤣
کوک و جیکوک: واااییی..درددد دارعهه
م/ک: ولشون کن..کشتیشون
ب/ک : عزیزم شما هم خواستید غذاتون رو بخورید.. :) ولی ما منتظر میمونیم تا با بقیه بخوریم ( چشم غرع به پسرا)
م/ک: خنده ریز*.. باشه
۱۳.۱k
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.