ویو کوک
از حموم اومدم بیرون و شروع کردم با کرواتم ور رفتن که
آت با یه کیف مشکی از طبقه ی بالا اومد پایین
+ کجا میری ؟
_ سر کار
روش رو برگردونم داشت میرفت
+ وایسا کارت دارم
_ نمی تونم . دیر میرسم
دستشو گذاشت روی دستگیره ی در که گفتم
_ هیلُری ....
سر جایش خشکش زد
+ تو هیلُری هستی مگه نه ؟
دستش افتاد . صدای پوزخندش رو شنیدم . با قیافه ی پکر
برگشت .
_ از کجا فهمیدی باهوش خان ؟ ( حاکت تیکه )
اومد نزدیکم .
_ پس خدا رو شکر کن قاتل زنجیرهای تو رو نکشته
کرواتم رو گرفت و محکم سفتش کرد صورتشو نزدیکم کرد و دم گوشم گفت
_ اگر لم بدی ...
آت با یه کیف مشکی از طبقه ی بالا اومد پایین
+ کجا میری ؟
_ سر کار
روش رو برگردونم داشت میرفت
+ وایسا کارت دارم
_ نمی تونم . دیر میرسم
دستشو گذاشت روی دستگیره ی در که گفتم
_ هیلُری ....
سر جایش خشکش زد
+ تو هیلُری هستی مگه نه ؟
دستش افتاد . صدای پوزخندش رو شنیدم . با قیافه ی پکر
برگشت .
_ از کجا فهمیدی باهوش خان ؟ ( حاکت تیکه )
اومد نزدیکم .
_ پس خدا رو شکر کن قاتل زنجیرهای تو رو نکشته
کرواتم رو گرفت و محکم سفتش کرد صورتشو نزدیکم کرد و دم گوشم گفت
_ اگر لم بدی ...
۴.۷k
۲۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.