•من زودتر عاشقت شدم♡
•منزودترعاشقتشدم♡
•p13
رئیس:فک کنم تاحالا فهمیده باشی من کیم!دست به سینه وایسادم و با تمسخر گفتم:بله!خوبم فهمیدم!روی میز خم شد و سیگارشو توی جا سیگاری خاموش کرد و دوتا آرنجاشو روی میز گذاشت و بهش تکیه کرد:پس قطعا میدونی که کارت سنگین تر میشه.راست میگفت کارش خطرناک بود هر چی هم کار خطرناک تر باشه امنیت بیشتری میخواد.اخم غلیظی کردم و گفتم:ولی من نمیخوام برای یه خلافکار کار کنم جئون:فکر نمیکردم انقدر کوته فکر باشی!تعجب کردم!منظورش چی بود؟ گفت:من اون اول که تو هنوز نمیدونستی من کیم اجازه ندادم بری،حالا که فهمیدی چیکارم میخوای بزارم بری؟نه!جا خوردم راست میگفت!اخمم غلیظ تر شد.بلند شد و تا یه قدمیم اومد و گفت:گفتم بیای چون بهت بگم،کاره من جدیه!بخوای باز از این لوس بازیا دراری که من نمیخوام برات کار کنم....(قهقهه ی ترسناکی زد)فک کنم اون وسایل توی انباری یادت باشه!چقدر یه آدم میتونست زورگو باشه؟این ادم بود!انقدر زورگو و ترسناک بود که توی شوک بودم!جئون:میتونی بری!و رفت سرجاش نشست.با همون اخم غلیظ و البته پاهای سست اتاقشو ترک کردم.مجبور بودم ازش اطاعت کنم.چون دیگه واقعا نمیزاشت برم.وقتی فکر میکنم میبینم همچین بدم نیست.همیشه دوست داشتم یجا از استعدادم استفاده کنم!...
نظربدینبگینبقیشوبذارمیانه
حمایتکمه:|
•p13
رئیس:فک کنم تاحالا فهمیده باشی من کیم!دست به سینه وایسادم و با تمسخر گفتم:بله!خوبم فهمیدم!روی میز خم شد و سیگارشو توی جا سیگاری خاموش کرد و دوتا آرنجاشو روی میز گذاشت و بهش تکیه کرد:پس قطعا میدونی که کارت سنگین تر میشه.راست میگفت کارش خطرناک بود هر چی هم کار خطرناک تر باشه امنیت بیشتری میخواد.اخم غلیظی کردم و گفتم:ولی من نمیخوام برای یه خلافکار کار کنم جئون:فکر نمیکردم انقدر کوته فکر باشی!تعجب کردم!منظورش چی بود؟ گفت:من اون اول که تو هنوز نمیدونستی من کیم اجازه ندادم بری،حالا که فهمیدی چیکارم میخوای بزارم بری؟نه!جا خوردم راست میگفت!اخمم غلیظ تر شد.بلند شد و تا یه قدمیم اومد و گفت:گفتم بیای چون بهت بگم،کاره من جدیه!بخوای باز از این لوس بازیا دراری که من نمیخوام برات کار کنم....(قهقهه ی ترسناکی زد)فک کنم اون وسایل توی انباری یادت باشه!چقدر یه آدم میتونست زورگو باشه؟این ادم بود!انقدر زورگو و ترسناک بود که توی شوک بودم!جئون:میتونی بری!و رفت سرجاش نشست.با همون اخم غلیظ و البته پاهای سست اتاقشو ترک کردم.مجبور بودم ازش اطاعت کنم.چون دیگه واقعا نمیزاشت برم.وقتی فکر میکنم میبینم همچین بدم نیست.همیشه دوست داشتم یجا از استعدادم استفاده کنم!...
نظربدینبگینبقیشوبذارمیانه
حمایتکمه:|
۶.۰k
۲۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.