یه مافیا نباید عاشق شه ولی....
یه مافیا نباید عاشق شه ولی....
×باشه بابا رفتم(خنده)
ویو ات"وقتی جیمین رفت منم رفتم دست و صورتمو شستم امروز باید برم خونه ی بابام حقیقتش خیلی استرس دارم همینطورم میترسم اما مطمئنم جیمین هوامو داره بعد از ۱۵مین رفتم پایین دیدم جیمین هنوز صبحونه رو نخورده
+چرا نمیخوری؟
×منتظرت بودم
+(لبخند)بخور دیگه
ویو ات:صبحونه رو خوردیم و رفتیم قرار شد ساعت ۶ بریم واسه همین به مامانم زنگ زدم
+الو مامان
م.ات:الو....ات خودتی
+آره مامان خودمم تو خوبی؟حالت خوبه؟
م.ات:من خوبم دختر میدونی چقدر دلم برات تنگ شده مبخوام ببینمت میتونی بیای؟
+اتفاقا برای همین زنگ زدم امروز میخوایم بیایم
م.ات:بیاین؟با کی؟
+بابا چیزی نگفته دربارش؟
م.ات:نه چی شده؟فقط بهم گفته که تورو به یه مرده باخته و مجبور شده بدتت بهش.
+خب دقیقا قراره با همون مردی که دربارش حرف میزنین بیام
م.ات:چرا با اون
+مامان تو که قبلا همه چیو میفهمیدی
م.ات:نکنه....نه ات نه نگو که با اون...
+چه عجب فهمیدی
م.ات:ات مافیا ها خیلی خطرناکن بهتره ازش فاصله بگیری
+مامان اون فرق داره امروز خودت میبینیش میفهمی
م.ات:خیله خب کی میاین؟
+ساعت ۶
م.ات:باشه خداحافظ
+خدافظ
**پایان مکالمه**
×مامانت بود
+تو اینجایی؟آره
×دربارم فکرای خوبی نمیکنه درسته؟
+نه اینطوری نیست اون که هنوز ندیدتت
×باشه بابا رفتم(خنده)
ویو ات"وقتی جیمین رفت منم رفتم دست و صورتمو شستم امروز باید برم خونه ی بابام حقیقتش خیلی استرس دارم همینطورم میترسم اما مطمئنم جیمین هوامو داره بعد از ۱۵مین رفتم پایین دیدم جیمین هنوز صبحونه رو نخورده
+چرا نمیخوری؟
×منتظرت بودم
+(لبخند)بخور دیگه
ویو ات:صبحونه رو خوردیم و رفتیم قرار شد ساعت ۶ بریم واسه همین به مامانم زنگ زدم
+الو مامان
م.ات:الو....ات خودتی
+آره مامان خودمم تو خوبی؟حالت خوبه؟
م.ات:من خوبم دختر میدونی چقدر دلم برات تنگ شده مبخوام ببینمت میتونی بیای؟
+اتفاقا برای همین زنگ زدم امروز میخوایم بیایم
م.ات:بیاین؟با کی؟
+بابا چیزی نگفته دربارش؟
م.ات:نه چی شده؟فقط بهم گفته که تورو به یه مرده باخته و مجبور شده بدتت بهش.
+خب دقیقا قراره با همون مردی که دربارش حرف میزنین بیام
م.ات:چرا با اون
+مامان تو که قبلا همه چیو میفهمیدی
م.ات:نکنه....نه ات نه نگو که با اون...
+چه عجب فهمیدی
م.ات:ات مافیا ها خیلی خطرناکن بهتره ازش فاصله بگیری
+مامان اون فرق داره امروز خودت میبینیش میفهمی
م.ات:خیله خب کی میاین؟
+ساعت ۶
م.ات:باشه خداحافظ
+خدافظ
**پایان مکالمه**
×مامانت بود
+تو اینجایی؟آره
×دربارم فکرای خوبی نمیکنه درسته؟
+نه اینطوری نیست اون که هنوز ندیدتت
۳.۶k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.