part ²
توی همین فکرا بودم ک مردی رو دیدم... واقن شباهتش ب جین زیاد بود
هوففففف دختر مست شدی رفت
جین ویو :
واس قرارداد با ی شرکت باید میرفتیم بار
*بچه ها جین رئیس همون شرکتس 😶🤲*
بقیه افراد رفتن و ب اعضای اون شرکت ملحق شدن
ولی من گوشیم زنگ خورد پس قرار شد تا بعد از پایان
تلفن ب اونا ملحق بشم
چند دقه ای میگذشت بلخره تلفنم قط شد میخاستم برم ک چشمم افتاد ب ی دختر
اون ات بود!
نمیتونستم واضح ببینمش چون ازم دور بود
سعی کردم بیشتر دقت کنم ولی روشو کرد اونور
منم محل ندادم رفتم
ات کسی نیس ک بدون اجازه من جایی بره ن بابا اون نیس
ات ویو :
هوففففف این سولی چرا نمیاد
دیگه نمیتونم اینجا رو تحمل کنم
واقن دیگه داشت ترسناک میشد... نگاهای اون مرده همینطور بیشتر میشد
منم ک تنها بودم
سعی کردم خودمو سرگرم کنم ولی ن
داشت میومد سمتم
جین ویو :
بلخره تموم شد
این چند وقت خیلی فشار روم بود
بلخره میتونم استراحت کنم
داشتم میرفتم ک باز همون دختر رو دیدم
الان دیگه مطمعن بودم خودش
ب بقیه بچه ها گفتم برن من خودم بعدن میرم
تا منو دید رنگ از رخش پرید
ولی ولی اون مرد
هر لحظه با نگاهش بیشتر عذابم میداد... میخاست ب ات من نزدیک بشه!
قدمام سریع تر شده بودن
لرزش بدن ات ب وضوح مشخص بود
سمت اون مرتیکه عوضی رفتم مشتی خابوندم توی صورتش
رو ب ات گفتم... حساب تو عم ب موقش میرسم
+ هق بسه جین بسه کشتیش هق
ات ویو :
از روی اون مرد بلند شدو
دست منو گرفت دنبال خودش کشوند
انقدری سفت فشار میداد ک احساس میکردم الان دستم از جاش کنده میشه
در ماشین باز کرد محکم پرتم کرد تو
هق هقام بیشتر شده بود ک...
میدونم چرت شد ولی دیگه...
اصن شماها چرا میخونید اون نظرای خوشگلتونو نمیگین.... هوم ☹️
هوففففف دختر مست شدی رفت
جین ویو :
واس قرارداد با ی شرکت باید میرفتیم بار
*بچه ها جین رئیس همون شرکتس 😶🤲*
بقیه افراد رفتن و ب اعضای اون شرکت ملحق شدن
ولی من گوشیم زنگ خورد پس قرار شد تا بعد از پایان
تلفن ب اونا ملحق بشم
چند دقه ای میگذشت بلخره تلفنم قط شد میخاستم برم ک چشمم افتاد ب ی دختر
اون ات بود!
نمیتونستم واضح ببینمش چون ازم دور بود
سعی کردم بیشتر دقت کنم ولی روشو کرد اونور
منم محل ندادم رفتم
ات کسی نیس ک بدون اجازه من جایی بره ن بابا اون نیس
ات ویو :
هوففففف این سولی چرا نمیاد
دیگه نمیتونم اینجا رو تحمل کنم
واقن دیگه داشت ترسناک میشد... نگاهای اون مرده همینطور بیشتر میشد
منم ک تنها بودم
سعی کردم خودمو سرگرم کنم ولی ن
داشت میومد سمتم
جین ویو :
بلخره تموم شد
این چند وقت خیلی فشار روم بود
بلخره میتونم استراحت کنم
داشتم میرفتم ک باز همون دختر رو دیدم
الان دیگه مطمعن بودم خودش
ب بقیه بچه ها گفتم برن من خودم بعدن میرم
تا منو دید رنگ از رخش پرید
ولی ولی اون مرد
هر لحظه با نگاهش بیشتر عذابم میداد... میخاست ب ات من نزدیک بشه!
قدمام سریع تر شده بودن
لرزش بدن ات ب وضوح مشخص بود
سمت اون مرتیکه عوضی رفتم مشتی خابوندم توی صورتش
رو ب ات گفتم... حساب تو عم ب موقش میرسم
+ هق بسه جین بسه کشتیش هق
ات ویو :
از روی اون مرد بلند شدو
دست منو گرفت دنبال خودش کشوند
انقدری سفت فشار میداد ک احساس میکردم الان دستم از جاش کنده میشه
در ماشین باز کرد محکم پرتم کرد تو
هق هقام بیشتر شده بود ک...
میدونم چرت شد ولی دیگه...
اصن شماها چرا میخونید اون نظرای خوشگلتونو نمیگین.... هوم ☹️
۴۱.۴k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.