فیک زندگی پر مشغله ی من♡ پارت اول
ویو ات......
خب قرار شد منو جین دو ماه دیگه ازدواج کنیم و یک ماه بعد ازدواج ما تهیونگ و میسو ازدواج کنن بعد خونه هامون از هم جدا میشه البته خونه های هممون تو یه کوچه هست اییییی دیشب همش بحث این بود حالا دیگه تکلیفمون روشنه به تخت کنار تختم یه نگاه انداختم میسو عین خر خوابیده بود اییشش رفیق جینگ ما رو باش خب راستش من هم عصبیم هم مهربون من از ایران اومدم و تو کره با میسو اشنا شدم بعدش تو کافی شاپ با جین تهیونگ اشنا شدیم و دشمنا و هیترا قصد داشتن به هممون اسیب بزنن برای همین همه اومدیم تو ی عمارت تا یه مدت بمونیم خب بسه دیگه بزا بلند شم راستش منو میسو هم اوتاقی هستیم گفتیم تا قبل ازدواج جدا از دوست پسرامون بخوابیم بلند شدم لباسامو عوض کردم موهای بلندم ( عکسش رو پوستر فیکه ) رو شونه کردم و بستم یکم تینت لب جیگری زدم و رفتم پایین کمک جین صبحونه حاضر کنم که دیدم بله طبق معمول زودتر از همه پا شده و داره پنکیک و رامیون و سوشی و نیمرو درست میکنه بقیه هم عین خر خوابیده بودن فقط صدای جونگکوک از اتاقش میومد که داشت به کیسه بوکسش ضربه میزد از ساعت پنج صبح داره همین کا رو انجام میده
ات: صبح بخیر عشقم
جین: صبح بخیر زندگیم ( ات رو بوسید)
یونگی : عه عه بس کنید این مسخره بازیو چندشا عوق حالم بهم خورد
ات: عه صبح بخیر اوپااا
جین: بچه من به تو تربیت یاد ندادم جایی میری در بزن بعد با کله برو داخل خو یه یالا بگووو
یونگی: داش خیلی معذرت میخوام شرمنده که بنا یادش رفته وسط سالن یه در بزاره
جین: یاااا خب اصن دوست دختر خودمه دوست دارم بوسش کنم
جیمین : اییی چخبره بابا عمارت رو گذاشتین رو سرتون یه وقت نذارین یکی دو دقیقه کپه مرگشکو بذاره
جین : وایسا وایسا ببینم بچه من به تو تربیت یاد ندادم اول به بزرگتر احترام بذاری بعد اعتراض کنی
جیمین : یاا خب سلاااام
جیهوپ : چه صبح زیبایی صبح همگگگگگییی بخیر سلاااااممم
ات : سلاااااام اوپااااا ( پرید ن بغل هم )
جین : یااا همین دیشب تا ساعت چهار بیدار بودید از امریکا که بر نگشته یه اینجوری میپری بغلش
ات: هی هی جینا حسودی کردی
جین :من حسود نیستمم نخیررررر
ات: هستییی
جین:نیستممم
ات:هستییی
جین : نیستتمم
ات: هستتییی ( داد)
جین : نیستممم ( عربده)
ات : هستییی ( عربده)
نامجون با ی کتاب تودستش و ماگ قهوه میاد پایین از پله ها
نامجون : واایییی بس کنید تو جدتون بس کنید
جین : صبح بخیر هیونگ
نامجون : عه خب سلااام
ات : سلام اوپا
یونگی جیمین هوپی : هاییی
بنگ بنگ بنگ ( صدای پایه ینفر که داره با سرعت از پله میاد)
کوک : هایییی
جین : بچه مثل ادم بیا
ات : صبح بخیر کوکییی
کوک : عه نوناااا ( میپره بغل ات )
ات : یا هزار بار بهت گفتم به من نگو نونااا
کوک : خب وقتی زن جین هیونگی خب نونا ی همه ی ماییی
ات : اولن هنوز زن جین هیونگت نشدم
کوک : میشی ( لبخند خرگوشی)
ات : دارم حرف میزنممم دوومن من از همتون کوچیک ترم
میسو: ارههه حتی از من دو سال کوچیک تره ههه
ات : یاااا
تهیونگ : جان من پس چرا همش به نونا میگی اونیی
میسو : چون مث اونی ها رفتار میکنه
جین : شماا دوتا ادبتون کجا رفت
میسو : عهه امساری اوپا صبح بخیر
تهیونگ : صبح بخیر
جین : همتون گمشین سر میز تا صبحونه بیارم کوفت کنین
همه: چشم
ات: من میمونم کمکت
جین : الحق که دوست دختر خودمیی
ات : لبخند کیوت
جین : ورلد واید کیوتی
یونگی : چندش بازیاتون رو بذارید برا بعدن مردیم از گشنگی
ات جین : یااااا
کمک جین تویه هشتا لیوان شیر ریختم ولی مال خودم شیر کاکاعو بود و برای جونگکوک شیزموز بردم مال هرکی رو گذاشتم جلوش برای همه قهوه بودم برای خودم نسکافه و برای تهیونگ هات چاکلت بردم سوشی هارو تو هر بشقاب دو تا گذاشتم و رامن های که جین تو کاسه ریخته بود گذاشتم جلو ی همه ظرف های نون رو روی میز گذاشتم و جینم نمیرو هارو اورد پنکیک هارو هم جین گذا شت و منم سوس توت فرنگی و شوکولات رو گذاشتم روی میز و رفتیم نشستیم روی میز شروع کردیم به خوردن که میسو گفت .......
شرایط پارت بعد ده تا لایک دوتا فالو فعلااا .
خب قرار شد منو جین دو ماه دیگه ازدواج کنیم و یک ماه بعد ازدواج ما تهیونگ و میسو ازدواج کنن بعد خونه هامون از هم جدا میشه البته خونه های هممون تو یه کوچه هست اییییی دیشب همش بحث این بود حالا دیگه تکلیفمون روشنه به تخت کنار تختم یه نگاه انداختم میسو عین خر خوابیده بود اییشش رفیق جینگ ما رو باش خب راستش من هم عصبیم هم مهربون من از ایران اومدم و تو کره با میسو اشنا شدم بعدش تو کافی شاپ با جین تهیونگ اشنا شدیم و دشمنا و هیترا قصد داشتن به هممون اسیب بزنن برای همین همه اومدیم تو ی عمارت تا یه مدت بمونیم خب بسه دیگه بزا بلند شم راستش منو میسو هم اوتاقی هستیم گفتیم تا قبل ازدواج جدا از دوست پسرامون بخوابیم بلند شدم لباسامو عوض کردم موهای بلندم ( عکسش رو پوستر فیکه ) رو شونه کردم و بستم یکم تینت لب جیگری زدم و رفتم پایین کمک جین صبحونه حاضر کنم که دیدم بله طبق معمول زودتر از همه پا شده و داره پنکیک و رامیون و سوشی و نیمرو درست میکنه بقیه هم عین خر خوابیده بودن فقط صدای جونگکوک از اتاقش میومد که داشت به کیسه بوکسش ضربه میزد از ساعت پنج صبح داره همین کا رو انجام میده
ات: صبح بخیر عشقم
جین: صبح بخیر زندگیم ( ات رو بوسید)
یونگی : عه عه بس کنید این مسخره بازیو چندشا عوق حالم بهم خورد
ات: عه صبح بخیر اوپااا
جین: بچه من به تو تربیت یاد ندادم جایی میری در بزن بعد با کله برو داخل خو یه یالا بگووو
یونگی: داش خیلی معذرت میخوام شرمنده که بنا یادش رفته وسط سالن یه در بزاره
جین: یاااا خب اصن دوست دختر خودمه دوست دارم بوسش کنم
جیمین : اییی چخبره بابا عمارت رو گذاشتین رو سرتون یه وقت نذارین یکی دو دقیقه کپه مرگشکو بذاره
جین : وایسا وایسا ببینم بچه من به تو تربیت یاد ندادم اول به بزرگتر احترام بذاری بعد اعتراض کنی
جیمین : یاا خب سلاااام
جیهوپ : چه صبح زیبایی صبح همگگگگگییی بخیر سلاااااممم
ات : سلاااااام اوپااااا ( پرید ن بغل هم )
جین : یااا همین دیشب تا ساعت چهار بیدار بودید از امریکا که بر نگشته یه اینجوری میپری بغلش
ات: هی هی جینا حسودی کردی
جین :من حسود نیستمم نخیررررر
ات: هستییی
جین:نیستممم
ات:هستییی
جین : نیستتمم
ات: هستتییی ( داد)
جین : نیستممم ( عربده)
ات : هستییی ( عربده)
نامجون با ی کتاب تودستش و ماگ قهوه میاد پایین از پله ها
نامجون : واایییی بس کنید تو جدتون بس کنید
جین : صبح بخیر هیونگ
نامجون : عه خب سلااام
ات : سلام اوپا
یونگی جیمین هوپی : هاییی
بنگ بنگ بنگ ( صدای پایه ینفر که داره با سرعت از پله میاد)
کوک : هایییی
جین : بچه مثل ادم بیا
ات : صبح بخیر کوکییی
کوک : عه نوناااا ( میپره بغل ات )
ات : یا هزار بار بهت گفتم به من نگو نونااا
کوک : خب وقتی زن جین هیونگی خب نونا ی همه ی ماییی
ات : اولن هنوز زن جین هیونگت نشدم
کوک : میشی ( لبخند خرگوشی)
ات : دارم حرف میزنممم دوومن من از همتون کوچیک ترم
میسو: ارههه حتی از من دو سال کوچیک تره ههه
ات : یاااا
تهیونگ : جان من پس چرا همش به نونا میگی اونیی
میسو : چون مث اونی ها رفتار میکنه
جین : شماا دوتا ادبتون کجا رفت
میسو : عهه امساری اوپا صبح بخیر
تهیونگ : صبح بخیر
جین : همتون گمشین سر میز تا صبحونه بیارم کوفت کنین
همه: چشم
ات: من میمونم کمکت
جین : الحق که دوست دختر خودمیی
ات : لبخند کیوت
جین : ورلد واید کیوتی
یونگی : چندش بازیاتون رو بذارید برا بعدن مردیم از گشنگی
ات جین : یااااا
کمک جین تویه هشتا لیوان شیر ریختم ولی مال خودم شیر کاکاعو بود و برای جونگکوک شیزموز بردم مال هرکی رو گذاشتم جلوش برای همه قهوه بودم برای خودم نسکافه و برای تهیونگ هات چاکلت بردم سوشی هارو تو هر بشقاب دو تا گذاشتم و رامن های که جین تو کاسه ریخته بود گذاشتم جلو ی همه ظرف های نون رو روی میز گذاشتم و جینم نمیرو هارو اورد پنکیک هارو هم جین گذا شت و منم سوس توت فرنگی و شوکولات رو گذاشتم روی میز و رفتیم نشستیم روی میز شروع کردیم به خوردن که میسو گفت .......
شرایط پارت بعد ده تا لایک دوتا فالو فعلااا .
۱۱.۴k
۳۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.