هانی بال پارت بیست سوم
( لباس ا.ت اسلاید دوم )
فردا صبح*
ا.ت ویو :
با صدای الارم از خواب پریدم ولی انقد خسته بودم باز ولو شدم رو تخت محکم با مشت میکوبیدم به الارم که صدای بمی حس کردم
+ بیبی مگه اموال توعه خرابش میکنی؟
ازم جام پریدم و خوردم زمین اخ اخخخ
- ایی کمرم
بلند شدم و رفتم مشت کردم دستمو و گرفتم بالا
- عایش مرتیکه پیر
چشمم به جونگکوک افتاد که اینسر تخت خواب بود الحق تخت بزرگی بوده ولی من خار دارم که میخورم زمین!
رفتم سمت دستشویی و دست و صورتم شستم و اومی زیر لب گفتم و با حوله کنار اینه صورت و دستام خشک کردم
نگاهمو به اینه دادم قطرات اشک تو چشمام حلقه زدن
- عذاب دارم میکشم یه عذاب واقعی. دلم عشق واقعی میخواد نه هوس! چرا من چرا ..
بینیمو میکشم بالا دوباره دستامو به حالت کاسه درمیارم و اب در میکنم
- اب داغ اب سرد! کدوم رو بریزم که فراموش کنم دردم رو.بدون خشک کردن از اونجا خارج میشم و میرم سمت کمد لباسام
- شما گنده های لات پاشید میخوام لباس عوض کنم
جونگکوک گونه هاش سرخ بود و از اتاق خارج شد
ولی تهیونگ نه! آیی جیغ میکشم الان چرا این انقد پرو بود
رفتم جلو سمتش و ایستادم روبهروش که دستاش روی پهلوهام گذاشت و نیشخند میزد
قوسی به کمرم و بدنم دادم و رفتم جلو تر
- ددی؟
تعجب کرد.. پشمام تعجب کرد مگه این دیو احساس داره؟
از فرصت استفاده کردم یه مشت زدم که رفت رو هوا
- مرتیکههه هیز خوشت اومد؟؟
پوفی زیر لب گفتم و رفتم سمت حموم لباسامو عوض کنم
- اوم خوشگل شدم ولی وای خستم یکم
برگشتم تو اتاق روی تخت نشستم و گوشیمو دراوردم
نود و پنج تا میس کال از رفیقم و بیست تا میس کال از ...
( با عربده )
- بابااااااا وایی پارم میکنه بزار زنگ بزنم
با استرس زدم رو کال
بابا : دختره احمق معلوم هست کدوم گوری
- عهه سلام
بابا : سلام زهرمار دختره چشم سفید پرو! کجایی؟ کجا بودی
- عام .. خب
یهو تهیونگ گوشی از دستم گرفت
+ پیش شوهرش بوده
و من موندم و گچ سفیدی که از تعجب تولید کردم °-° ..
جیغی کشیدم و گوشی از دستش گرفتم
- باباا حرف مفت میزنه
بابا: دختره خر شوهر کردی بدون اطلاع خانواده ؟ یه مشت کادو میگیری ازم من و مامانت و لیا قرار ملاقات با شوهرتو میزاریم فعلا
و قطع کرد ...
اون روز ...
...
°^° مشتش شبیه انیمه هاست گفتم تنوع بدم ( انیمه راز من را نگهدار )
شرطا
۳۰ تا لایک ۳۵ تا کامنت
انرژی میخواما لاوتون دارم
فردا صبح*
ا.ت ویو :
با صدای الارم از خواب پریدم ولی انقد خسته بودم باز ولو شدم رو تخت محکم با مشت میکوبیدم به الارم که صدای بمی حس کردم
+ بیبی مگه اموال توعه خرابش میکنی؟
ازم جام پریدم و خوردم زمین اخ اخخخ
- ایی کمرم
بلند شدم و رفتم مشت کردم دستمو و گرفتم بالا
- عایش مرتیکه پیر
چشمم به جونگکوک افتاد که اینسر تخت خواب بود الحق تخت بزرگی بوده ولی من خار دارم که میخورم زمین!
رفتم سمت دستشویی و دست و صورتم شستم و اومی زیر لب گفتم و با حوله کنار اینه صورت و دستام خشک کردم
نگاهمو به اینه دادم قطرات اشک تو چشمام حلقه زدن
- عذاب دارم میکشم یه عذاب واقعی. دلم عشق واقعی میخواد نه هوس! چرا من چرا ..
بینیمو میکشم بالا دوباره دستامو به حالت کاسه درمیارم و اب در میکنم
- اب داغ اب سرد! کدوم رو بریزم که فراموش کنم دردم رو.بدون خشک کردن از اونجا خارج میشم و میرم سمت کمد لباسام
- شما گنده های لات پاشید میخوام لباس عوض کنم
جونگکوک گونه هاش سرخ بود و از اتاق خارج شد
ولی تهیونگ نه! آیی جیغ میکشم الان چرا این انقد پرو بود
رفتم جلو سمتش و ایستادم روبهروش که دستاش روی پهلوهام گذاشت و نیشخند میزد
قوسی به کمرم و بدنم دادم و رفتم جلو تر
- ددی؟
تعجب کرد.. پشمام تعجب کرد مگه این دیو احساس داره؟
از فرصت استفاده کردم یه مشت زدم که رفت رو هوا
- مرتیکههه هیز خوشت اومد؟؟
پوفی زیر لب گفتم و رفتم سمت حموم لباسامو عوض کنم
- اوم خوشگل شدم ولی وای خستم یکم
برگشتم تو اتاق روی تخت نشستم و گوشیمو دراوردم
نود و پنج تا میس کال از رفیقم و بیست تا میس کال از ...
( با عربده )
- بابااااااا وایی پارم میکنه بزار زنگ بزنم
با استرس زدم رو کال
بابا : دختره احمق معلوم هست کدوم گوری
- عهه سلام
بابا : سلام زهرمار دختره چشم سفید پرو! کجایی؟ کجا بودی
- عام .. خب
یهو تهیونگ گوشی از دستم گرفت
+ پیش شوهرش بوده
و من موندم و گچ سفیدی که از تعجب تولید کردم °-° ..
جیغی کشیدم و گوشی از دستش گرفتم
- باباا حرف مفت میزنه
بابا: دختره خر شوهر کردی بدون اطلاع خانواده ؟ یه مشت کادو میگیری ازم من و مامانت و لیا قرار ملاقات با شوهرتو میزاریم فعلا
و قطع کرد ...
اون روز ...
...
°^° مشتش شبیه انیمه هاست گفتم تنوع بدم ( انیمه راز من را نگهدار )
شرطا
۳۰ تا لایک ۳۵ تا کامنت
انرژی میخواما لاوتون دارم
۱۴.۳k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.