فیک جونگ کوک پارت ۲۳
part 23 💜🇰🇷 *BTS LOVER* 🇰🇷💜
💜🙂 رویای ا/ت 🙂💜
_🤣🤣 باشه پس بریم یه چیزی بخوریم
رفتن صبحانه خوردن و بعد کوک گفت
_عشقم برو حاظر شو بریم
+کجا
_بریم اونجایی که من رییسشم
+باشه پس وایسا تا برم آماده شم
_منتظرم
از دید ا/ت :
رفتم تو اتاقم از اونجایی که میدونستم میخوایم بریم محل مافیا ها یه لباس گنگ و خفن پوشیدم ( میزارم عکسشو ) و یه آرایش ملایم کردم البته رژ لب مشکی زدم و رفتم پایین
_عشقم اومدی ببینمت؟!
+اره خوب شدم؟
_دختر
+جانم
_من رییس مافیا م یا تو؟
+😂😂
_خیلی خوشتیپ شدی دلبری نکنی یه وقت
+اوه اره اگر دلبری کنم باید تنبیح شم🥲😂
_خوبه که خودت میدونی بی بی پس بیا بریم سوار ماشین بشیم
+راستی کوک
_جانم
+ زیادی تیپ نزدی
_چطور ؟
+خیلی هات شدی
_نه اینکه تو اصلا کاری نکردی نه من همیشه اینجوری میرم که ازم حساب ببرن
+آها پس بریم
_اوکی سوار شو
از دید ا/ت :
سوار یه ون مشکی که شیشه های دودی داشت شدیم و بعد کوک به بادیگاردش گفت که برو
بعد از ۲ ساعت رسیدیم
واو باورم نمیشد اصلا خونه نبود یه عمارت بود عمارت چیه بابا قصر بود
+کوک
_جانم
+واقعا تو رییس اینحایی؟
کوک رفت پیش ا/ت و دستش رو دور کمرش حلقه کرد و گفت
_ این فقط یکی از عمارت های منه
+کنجکاو شدم داخلش رو ببینم😍
_فقط عشقم
+جانم
_اگر اونجا یکم باهات سرد رفتار کردم ببخش چون مجبورم
+نه نه اشکال نداره
_پس بریم
...رفتیم داخل یه دختر حدودا ۲۲ ساله اومد جلومون و گفت خوش اومدین ارباب و رو به من گفت خوش اومدین خانم
_ببینم از لی جونگ هو خبری نشد؟
علامت خدمتکار *
*نه هنوز درحال گشتن
..... کوک با یه حالت خیلی خشن بودم یه لحظه ازش ترسیدم
_پس زنگ بزن بچه ها بیان کارشون دارم
*چشم ارباب
_راستی قبلش ا/ت رو به اتاقش ببر
* چشم ارباب
....من و همون دختر خدمتکار رفتیم سمت پله ها باورم نمیشه خیلییییی بزرگ بود منو برد سمت یه اتاق و گفت اینجا اتاق شماست
+ممنون خانم..؟
*میها هستم
+ممنون خانم میها
*چیزی نیاز داشتید من همین نزدیکی ها هستم
+بله ممنون
..... رفتم تو اتاق خیلی خوشگل بود تم بنفش و مشکی داشت واو خیلی خفن بود من عاشق چیزای خفن م
همینجوری تو اتاق دور میزدم و با خودم فکر میکردم یهو یکی از پشت گفت
_عشقم اتاق رو میپسندی؟
+کوک تویی ترسیدم اره خیلی خوبه
_راستی ترز حرف زدنت با اون دختر رو دیدم نباید اینجوری حرف بزنی
ادامه دارد........
💜🙂 رویای ا/ت 🙂💜
_🤣🤣 باشه پس بریم یه چیزی بخوریم
رفتن صبحانه خوردن و بعد کوک گفت
_عشقم برو حاظر شو بریم
+کجا
_بریم اونجایی که من رییسشم
+باشه پس وایسا تا برم آماده شم
_منتظرم
از دید ا/ت :
رفتم تو اتاقم از اونجایی که میدونستم میخوایم بریم محل مافیا ها یه لباس گنگ و خفن پوشیدم ( میزارم عکسشو ) و یه آرایش ملایم کردم البته رژ لب مشکی زدم و رفتم پایین
_عشقم اومدی ببینمت؟!
+اره خوب شدم؟
_دختر
+جانم
_من رییس مافیا م یا تو؟
+😂😂
_خیلی خوشتیپ شدی دلبری نکنی یه وقت
+اوه اره اگر دلبری کنم باید تنبیح شم🥲😂
_خوبه که خودت میدونی بی بی پس بیا بریم سوار ماشین بشیم
+راستی کوک
_جانم
+ زیادی تیپ نزدی
_چطور ؟
+خیلی هات شدی
_نه اینکه تو اصلا کاری نکردی نه من همیشه اینجوری میرم که ازم حساب ببرن
+آها پس بریم
_اوکی سوار شو
از دید ا/ت :
سوار یه ون مشکی که شیشه های دودی داشت شدیم و بعد کوک به بادیگاردش گفت که برو
بعد از ۲ ساعت رسیدیم
واو باورم نمیشد اصلا خونه نبود یه عمارت بود عمارت چیه بابا قصر بود
+کوک
_جانم
+واقعا تو رییس اینحایی؟
کوک رفت پیش ا/ت و دستش رو دور کمرش حلقه کرد و گفت
_ این فقط یکی از عمارت های منه
+کنجکاو شدم داخلش رو ببینم😍
_فقط عشقم
+جانم
_اگر اونجا یکم باهات سرد رفتار کردم ببخش چون مجبورم
+نه نه اشکال نداره
_پس بریم
...رفتیم داخل یه دختر حدودا ۲۲ ساله اومد جلومون و گفت خوش اومدین ارباب و رو به من گفت خوش اومدین خانم
_ببینم از لی جونگ هو خبری نشد؟
علامت خدمتکار *
*نه هنوز درحال گشتن
..... کوک با یه حالت خیلی خشن بودم یه لحظه ازش ترسیدم
_پس زنگ بزن بچه ها بیان کارشون دارم
*چشم ارباب
_راستی قبلش ا/ت رو به اتاقش ببر
* چشم ارباب
....من و همون دختر خدمتکار رفتیم سمت پله ها باورم نمیشه خیلییییی بزرگ بود منو برد سمت یه اتاق و گفت اینجا اتاق شماست
+ممنون خانم..؟
*میها هستم
+ممنون خانم میها
*چیزی نیاز داشتید من همین نزدیکی ها هستم
+بله ممنون
..... رفتم تو اتاق خیلی خوشگل بود تم بنفش و مشکی داشت واو خیلی خفن بود من عاشق چیزای خفن م
همینجوری تو اتاق دور میزدم و با خودم فکر میکردم یهو یکی از پشت گفت
_عشقم اتاق رو میپسندی؟
+کوک تویی ترسیدم اره خیلی خوبه
_راستی ترز حرف زدنت با اون دختر رو دیدم نباید اینجوری حرف بزنی
ادامه دارد........
۶۲.۱k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.