خون رنگی(پارت ۶)
ویو ا.ت:
وقتی وارد بار شدیم بوی الکل و سیگار داشت حالم رو بهم میزد ولی کم کم آدت کردم یهو چشمم به کوک و تهیونگ خورد اینا اینجا چیکار می کردن چرا هر دوشون باهمن اینا که سر کلاس داشتن هم دیگه رو با نگاهشون تيکه تيکه میکردن حالا باهم اومدن بار داشتن میومدن سمت ما.
پایان ویو ا.ت
ویو کوک:
وقتی رفتم بار تهیونگ رو دیدم اونم منو دید ولی کاری نکردیم چون نمیخواستیم جلب توجه کنیم نشسته بودم که تهیونگ اومد کنارم نشست و گفت.
پایان ویو کوک
تهیونگ:من ازت یه درخواست دارم که فکر کنم به درد تو هم بخوره
کوک:بگو(جدی)
تهیونگ: بیا خون ا.ت رو با هم تقسیم کنیم
کوک: نمی خوام خودم به دستش می یارم
تهیونگ: خونش رو نصف می کنیم و ا.ت برده تو باشه چطوره
کوک:(تو زهنش فکر بدی هم نیست درسته رقیب هستیم ولی می تونم با این کار این رقابت رو کنار بزاریم) باشه حالا میخوای چیکار کنی
تهیونگ:باید ا.ت عاشق خودمون کنیم
کوک:(پوزخندی زد) فکر خوبی هست
تهیونگ و جونگ کوک با هم نقشه کشیدن و بعد از یه ربع ا.ت با لیا امد.
کوک بادیدن لباس ا.ت خیلی تحریک شد.
تهیونگ هم وقتی لباس ا.ت دید خیلی تحریک شد. هر دو شون اومدن سمت ا.ت و لیا.
کوک: سلام دخترا شما اینجا چیکار می کنید
لیا: ما اومدیم خوش بگذرنیم
تهیونگ:خب ماهم اومدیم اینجا خوش بگذرونیم چطوره شما هم با ما بیاید
لیا و ا.ت قبول کردن و باهم رفتن مشروب خوردن.
بعد چند دقیقه لیا گفت مامانم زنگ زده و باید برم لیا رفت و ا.ت با پسرا تنها شد.
آهنگ قشنگی پخش شد کوک و تهیونگ باهم بلند شدن و هم زمان گفتن با من میرقصی...........ادامه دارد...........
شرط پارت بعد
۷ لایک
۵کامنت هر کسی هم فقط میتونه دوتا کامنت بزاره
همایت💜❤️
وقتی وارد بار شدیم بوی الکل و سیگار داشت حالم رو بهم میزد ولی کم کم آدت کردم یهو چشمم به کوک و تهیونگ خورد اینا اینجا چیکار می کردن چرا هر دوشون باهمن اینا که سر کلاس داشتن هم دیگه رو با نگاهشون تيکه تيکه میکردن حالا باهم اومدن بار داشتن میومدن سمت ما.
پایان ویو ا.ت
ویو کوک:
وقتی رفتم بار تهیونگ رو دیدم اونم منو دید ولی کاری نکردیم چون نمیخواستیم جلب توجه کنیم نشسته بودم که تهیونگ اومد کنارم نشست و گفت.
پایان ویو کوک
تهیونگ:من ازت یه درخواست دارم که فکر کنم به درد تو هم بخوره
کوک:بگو(جدی)
تهیونگ: بیا خون ا.ت رو با هم تقسیم کنیم
کوک: نمی خوام خودم به دستش می یارم
تهیونگ: خونش رو نصف می کنیم و ا.ت برده تو باشه چطوره
کوک:(تو زهنش فکر بدی هم نیست درسته رقیب هستیم ولی می تونم با این کار این رقابت رو کنار بزاریم) باشه حالا میخوای چیکار کنی
تهیونگ:باید ا.ت عاشق خودمون کنیم
کوک:(پوزخندی زد) فکر خوبی هست
تهیونگ و جونگ کوک با هم نقشه کشیدن و بعد از یه ربع ا.ت با لیا امد.
کوک بادیدن لباس ا.ت خیلی تحریک شد.
تهیونگ هم وقتی لباس ا.ت دید خیلی تحریک شد. هر دو شون اومدن سمت ا.ت و لیا.
کوک: سلام دخترا شما اینجا چیکار می کنید
لیا: ما اومدیم خوش بگذرنیم
تهیونگ:خب ماهم اومدیم اینجا خوش بگذرونیم چطوره شما هم با ما بیاید
لیا و ا.ت قبول کردن و باهم رفتن مشروب خوردن.
بعد چند دقیقه لیا گفت مامانم زنگ زده و باید برم لیا رفت و ا.ت با پسرا تنها شد.
آهنگ قشنگی پخش شد کوک و تهیونگ باهم بلند شدن و هم زمان گفتن با من میرقصی...........ادامه دارد...........
شرط پارت بعد
۷ لایک
۵کامنت هر کسی هم فقط میتونه دوتا کامنت بزاره
همایت💜❤️
۷۹۷
۱۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.