ادامه پارت18
كوك:( با بغض)كه چى چرا مى خواى بميرى هان
ات: ميشه ولم كنى ديوونه
كوك: من ديوونه نيستم اون تويى
ات: خفه شو فقط خفه شو
كوك: اگه مى خواى برى باهم ميريم
ات: ببخشيد كوكى
صداى شكستن
كوك: اخ چته
ات: ممنون كه بهترين دوستم بودى
پرت شدن به پايين
كوك: چى ! اتتتتتتتتتتت
ات: پس تموم شد بلخره
قطره ى بارونى رو صورت ات باريد و ات همراهش با بارون گريه كرد و خونى كه ازش رفته بود رو نگاه ميكرد و اروم چشماشو به روى جهنمى كه مى خواست تركش كنه بست و اخرين چيزى كه ديد چهره نگران جونگ كوك بود كه عصبانى بود
و شوگا كه تلفن دستش بود.
و براى اخرين بار گفت خدافظ
خب اميد وارم تا اينجا خوشتون امده باشه
بريم براى بخش بعدى
دكتر: حالش خوب ميشه خدارو شكر فقط دندش شكسته و اسيب جدى ديگه اى نداره
ايشالا بزودى بيدار ميشه
كوك: مرسى دكتر
جيمين: حالش خوبه ديوونه احمق (منظورش ات)
شوگا: دكتر چى گفت
كوك: گفت بزودى بايد بيدار بشه
تهيونگ: اخ ات ات اين چه بلايى بود سر خودت اوردى
كوك: شما ها برين زود تر خونه منم اينجا ميمونم
شوگا: لازم نيست من پيش ارباب ميمونم
كوك: برين حالا
جيمين : باشه بابا اروم باش
دو روز بعدش
ات
اروم چشمامو وا كردم و به چهره غرق خواب كوك نگاه كردم و تعجب كردم ولى از درد نتونستم تكون بخورم
ازين كه زنده بودم ناراحت بودم و گريم گرفت و براى اينكه كوك بيدار نشه صدايى از خودم بيرون ندادم
كوك: چرا گريه ميكنى
ات: هان تو بيدار شدى ببخشيد من خيلى بى مصرفم ببخشيد ببخشيد
كوك: ات اروم باش
بغل كردن
ات: ولم كن
كوك:نمى خوام من ديگه تو رو ول نميكنم
ات: باشه پس فشارم نده دندم شكسته درد ميگيره
دستت خوبه (با ترديد)
كوك : اره خيلى وقته خوب شده
ات: اها خوبه
كوك: همين
ات: خب چند ماه خواب بودم
كوك: ماه؟
ات: خب هفته
كوك: سه هفته
ات: امروز چندومه
كوك: چطور
ات: بگو خب
كوك: امروز 10ژانويه
ات: لعنتى اينم شانس ما
كوك:چرا
ات: فوضول
كوك:خب بگو كمكت كنم
ات: نميتونى
كوك: ميتونم بگو
ات: ميگم نميتونم برو بيرون بگو پرستار بياد سريع
كوك: بگو خب
ات: بروو
كوك: باشه بابا رفتم
پرستار ببخشيد
پرستار : بله كارى دارين
كوك: مريض اتاق 109گفت شما رو صدا كنم
پرستار : چشم الان ميام
در زدن
تق تق
ات: بله
پرستار: پرستار هستم
ات: بفرماييد
پرستار : چه كمكى ميتونم بكنم
ات: ام خب *******
پرستار : او باشه الان ميام
كوك: خب كارتو گفتى تموم شد
ات: نه تموم نشده تازه شروع شد
كوك:؟ نگو كه
ات حرفشو قطع كرد و گفت
ات: ساكت (خجالت كشيده)
كوك: دلت درد ميكنه
ات: گفتم ساكت
پرستار : دكتر گفت خيلى اروم بلند بشيد و ببخشيد اقا شما بريد بيرون لطفاً
كوك: چشم
ات: توى حرومى (زمزمه)
پرستار: ببخشيد
ات: هيچى
چند دقيقه بعد
كوك: نگفتى دلت خيلى درد ميكنه
ات: خفه شو
كوك: خجالت كشيدى
ات: اوم
كوك : اشكال نداره كه
براى همه دخترا اتفاق ميوفته
ات: گفت ساكت باش
كوك: اين قيافت منو ياد مار ميندازه
ات: هههـ
كوك: كوفت
ات: زهره مار
شوگا : باز شما دوتا به جون هم افتادين
جيمين: خوبه بازم
تهيونگ: حالت خوبه ات
ات: اوهوم
كوك: چرا گوشات قرمزه شده ات
ات: …
شوگا:خب كى مرخص ميشى
ات: ايشالا سال اينده
جيمين : چى
ات: شوخى كردم شب مرخص ميشم ولى نبايد تكون بخورم بايد روى تخت تا يه هفته ديگه دراز بكشن
كوك: اونم رو تخت من
جيمين: شت واقعا
ات: غلط بكنم
شوگا :ولى بايد پيش كسى باشى تا بهت كمك كنه
ات: خدمتكار پس اين وسط چى ميگه
كوك: همينى كه گفتم
ات: 🤬
شوگا : پس ما رفتيم
جيمين : باى باى
كوك : بابا كاريت ندارم
ات: نه بابا مى خواستى كاريم داشته باشى
كوك: به عنوان يه بيمار خيلى حالت خوبه ها
اميدوارم خوشتون اومده باشه
ات: ميشه ولم كنى ديوونه
كوك: من ديوونه نيستم اون تويى
ات: خفه شو فقط خفه شو
كوك: اگه مى خواى برى باهم ميريم
ات: ببخشيد كوكى
صداى شكستن
كوك: اخ چته
ات: ممنون كه بهترين دوستم بودى
پرت شدن به پايين
كوك: چى ! اتتتتتتتتتتت
ات: پس تموم شد بلخره
قطره ى بارونى رو صورت ات باريد و ات همراهش با بارون گريه كرد و خونى كه ازش رفته بود رو نگاه ميكرد و اروم چشماشو به روى جهنمى كه مى خواست تركش كنه بست و اخرين چيزى كه ديد چهره نگران جونگ كوك بود كه عصبانى بود
و شوگا كه تلفن دستش بود.
و براى اخرين بار گفت خدافظ
خب اميد وارم تا اينجا خوشتون امده باشه
بريم براى بخش بعدى
دكتر: حالش خوب ميشه خدارو شكر فقط دندش شكسته و اسيب جدى ديگه اى نداره
ايشالا بزودى بيدار ميشه
كوك: مرسى دكتر
جيمين: حالش خوبه ديوونه احمق (منظورش ات)
شوگا: دكتر چى گفت
كوك: گفت بزودى بايد بيدار بشه
تهيونگ: اخ ات ات اين چه بلايى بود سر خودت اوردى
كوك: شما ها برين زود تر خونه منم اينجا ميمونم
شوگا: لازم نيست من پيش ارباب ميمونم
كوك: برين حالا
جيمين : باشه بابا اروم باش
دو روز بعدش
ات
اروم چشمامو وا كردم و به چهره غرق خواب كوك نگاه كردم و تعجب كردم ولى از درد نتونستم تكون بخورم
ازين كه زنده بودم ناراحت بودم و گريم گرفت و براى اينكه كوك بيدار نشه صدايى از خودم بيرون ندادم
كوك: چرا گريه ميكنى
ات: هان تو بيدار شدى ببخشيد من خيلى بى مصرفم ببخشيد ببخشيد
كوك: ات اروم باش
بغل كردن
ات: ولم كن
كوك:نمى خوام من ديگه تو رو ول نميكنم
ات: باشه پس فشارم نده دندم شكسته درد ميگيره
دستت خوبه (با ترديد)
كوك : اره خيلى وقته خوب شده
ات: اها خوبه
كوك: همين
ات: خب چند ماه خواب بودم
كوك: ماه؟
ات: خب هفته
كوك: سه هفته
ات: امروز چندومه
كوك: چطور
ات: بگو خب
كوك: امروز 10ژانويه
ات: لعنتى اينم شانس ما
كوك:چرا
ات: فوضول
كوك:خب بگو كمكت كنم
ات: نميتونى
كوك: ميتونم بگو
ات: ميگم نميتونم برو بيرون بگو پرستار بياد سريع
كوك: بگو خب
ات: بروو
كوك: باشه بابا رفتم
پرستار ببخشيد
پرستار : بله كارى دارين
كوك: مريض اتاق 109گفت شما رو صدا كنم
پرستار : چشم الان ميام
در زدن
تق تق
ات: بله
پرستار: پرستار هستم
ات: بفرماييد
پرستار : چه كمكى ميتونم بكنم
ات: ام خب *******
پرستار : او باشه الان ميام
كوك: خب كارتو گفتى تموم شد
ات: نه تموم نشده تازه شروع شد
كوك:؟ نگو كه
ات حرفشو قطع كرد و گفت
ات: ساكت (خجالت كشيده)
كوك: دلت درد ميكنه
ات: گفتم ساكت
پرستار : دكتر گفت خيلى اروم بلند بشيد و ببخشيد اقا شما بريد بيرون لطفاً
كوك: چشم
ات: توى حرومى (زمزمه)
پرستار: ببخشيد
ات: هيچى
چند دقيقه بعد
كوك: نگفتى دلت خيلى درد ميكنه
ات: خفه شو
كوك: خجالت كشيدى
ات: اوم
كوك : اشكال نداره كه
براى همه دخترا اتفاق ميوفته
ات: گفت ساكت باش
كوك: اين قيافت منو ياد مار ميندازه
ات: هههـ
كوك: كوفت
ات: زهره مار
شوگا : باز شما دوتا به جون هم افتادين
جيمين: خوبه بازم
تهيونگ: حالت خوبه ات
ات: اوهوم
كوك: چرا گوشات قرمزه شده ات
ات: …
شوگا:خب كى مرخص ميشى
ات: ايشالا سال اينده
جيمين : چى
ات: شوخى كردم شب مرخص ميشم ولى نبايد تكون بخورم بايد روى تخت تا يه هفته ديگه دراز بكشن
كوك: اونم رو تخت من
جيمين: شت واقعا
ات: غلط بكنم
شوگا :ولى بايد پيش كسى باشى تا بهت كمك كنه
ات: خدمتكار پس اين وسط چى ميگه
كوك: همينى كه گفتم
ات: 🤬
شوگا : پس ما رفتيم
جيمين : باى باى
كوك : بابا كاريت ندارم
ات: نه بابا مى خواستى كاريم داشته باشى
كوك: به عنوان يه بيمار خيلى حالت خوبه ها
اميدوارم خوشتون اومده باشه
۲.۱k
۲۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.