مونالیزا پارت ۴۲
+آره عزیزم
همسرش نگاهی به آن دو کرد و با اعتراضی نمایشی گفت
£هییییییی شمادوتا باهم جور شدین متو تنها گذاشتینننن هاااا
٪ماماننننننن
و دختر کوچولو ی تهیونگ با مادرش به طرف دیگری از موزه رفت
تهیونگ خودش جلوی تابلو ایستاد
و به تابلوی مونالیزا نگاه کرد
ناگهان حظور شخصی را کنار خودش حس کرد
_نقاشی زیباییه
+همینطوره
_ولی هیچ حس خوبی بهش ندارم
تهیونگ که خودش هم همین حس را داشت متعجب از اینکه فردی مثل خودش باشد به طرف او برگشت و بادیدنش ناگهان قلبش حسی جدید تجربه کرد
+من هم ...همینطور
....
همسرش نگاهی به آن دو کرد و با اعتراضی نمایشی گفت
£هییییییی شمادوتا باهم جور شدین متو تنها گذاشتینننن هاااا
٪ماماننننننن
و دختر کوچولو ی تهیونگ با مادرش به طرف دیگری از موزه رفت
تهیونگ خودش جلوی تابلو ایستاد
و به تابلوی مونالیزا نگاه کرد
ناگهان حظور شخصی را کنار خودش حس کرد
_نقاشی زیباییه
+همینطوره
_ولی هیچ حس خوبی بهش ندارم
تهیونگ که خودش هم همین حس را داشت متعجب از اینکه فردی مثل خودش باشد به طرف او برگشت و بادیدنش ناگهان قلبش حسی جدید تجربه کرد
+من هم ...همینطور
....
۱.۵k
۱۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.