پارت ۱۳
صبح روز بعد
از زبان یونا:
از خواب بیدار شدم جونکوک هنوز خواب بود رفتم یه لباس لش گشاد و کیوت پوشیدم موهامو خرگوشی بستیدم که خیلی خوشگل شده بود یه رژ کمرنگ صورتی با یکم رژ گونه و یه ریمل هم زدم جونکوک هنوز خواب بود چقدر خوابالو شده رفتم نشستم رو شکمش
_جونکوک
+........
_جونکوکی
+.........
_کوکی
+.......
_بیدار شو دیگه خوابالو چقدر میخوابی
یهو دیدم چشماشو بازکرد و با لبخند بهم نگاه میکرد
+جانم بیبی(لبخند)
_بیدار شو دیگه خابالو
+شما سحر خیز شدی نگاش کن تروخدا چقدر کیوت شده اخخخ اول بیا یه بوس بده قوربونت برم بعد بلند میشم
رو صورتش خم شدم و لباشو محکم بوسیدم خواستم جدا بشم ولی نزاشت و کمرمو گرفت و دوباره لباشو رو لبام گذاشت و محکم بوسیدم یه چرخ زد و حالا اون بود که روی من بود از هم جدا شدیم بلند شد لباسشو پوشید و رفت دستشویی و صورتشو شست و اومد بیرون با هم رفتیم پایین منو نشوند رو پای خودش و با هم صبحونه خوردیم و بعد رفتیم تو حیاط و رو تاب بزرگی که اونجا بود نشسته بودیم و حرف میزدیم .....
+یونا عشقم
_جونم عزیزم
+میخوای بریم بیرون
_کجا بریم
+تو قبول کن که بریم اونش با من
_خیلی خب باشه بریم
لباسامون مناسب بیرون بود دیگه عوض نکردیم سوار ماشین شدیم و راه افتادیم
_کجا داریم میریم جونکوک
+وقتی رفتیم خودت میبینی
_پس قصد نداری بهم بگی نه
+نه(خنده)
دیگه چیزی نگفتیم تا اینکه رسیدیم تو یه جنگل بزرگ و سر سبز که همه جاشودرخت پوشونده بود و میون اون همه درخت یه کلیه کوچیک پیدا بود چقدر قشنگ بود
_چقد قشنگه اینجا
+اوهوم وقتی بچه بودم مامانم منو خواهرمو میآورد اینجا
_اع تو خواهر داری
+اره از خودم چند سال کوچیک تره تو فرانسه درس میخونه
_اها
دستمو گرفت و رفتیم داخل جنگل هر چی جلو تر میرفتیم صدای پرنده ها بیشتر میشد و همه چی قشنگ تر بود رفتیم داخل همون کلبه اونجا هم کوچیک بود ولی خیلی قشنگ بود
+خب خانومی از اینجا خوشت میاد
_اره خیلی قشنگه ولی بیا بریم بیرونو بگردیم
+باشه بریم
دستمو گرفت و با هم رفتیم بیرون چقدر خندیدیم عکس گرفتیم بهترین روز عمرم بود تو عمرم هیچوقت از ته دل مث اون روز نخندیده بودم خیلی بهم خوشگذشت جونکوک کاری کرد من کمبود مامان بابامو تو زندگیم نبینم برام از دل و جونش مایه میذاشت هر کاری میکرد تا من خوشحال باشم همیشه میگن مافیا ها آدم خطر ناک و بی رحمی هستن ولی فقط بعضی هاشون آدما رو هیچوقت نمیشه از رو قیافه قضاوت کرد آدما کی معنی پیدا میکنن وقتی کنار هم دیگه باشن (هه بچه ها این جمله رو خودم نگفتم از آهنگ تتلو گرفتم وگرنه من همچین شعوری ندارم که براتون یه جمله با معنی بگم😂😂)
از زبان یونا:
از خواب بیدار شدم جونکوک هنوز خواب بود رفتم یه لباس لش گشاد و کیوت پوشیدم موهامو خرگوشی بستیدم که خیلی خوشگل شده بود یه رژ کمرنگ صورتی با یکم رژ گونه و یه ریمل هم زدم جونکوک هنوز خواب بود چقدر خوابالو شده رفتم نشستم رو شکمش
_جونکوک
+........
_جونکوکی
+.........
_کوکی
+.......
_بیدار شو دیگه خوابالو چقدر میخوابی
یهو دیدم چشماشو بازکرد و با لبخند بهم نگاه میکرد
+جانم بیبی(لبخند)
_بیدار شو دیگه خابالو
+شما سحر خیز شدی نگاش کن تروخدا چقدر کیوت شده اخخخ اول بیا یه بوس بده قوربونت برم بعد بلند میشم
رو صورتش خم شدم و لباشو محکم بوسیدم خواستم جدا بشم ولی نزاشت و کمرمو گرفت و دوباره لباشو رو لبام گذاشت و محکم بوسیدم یه چرخ زد و حالا اون بود که روی من بود از هم جدا شدیم بلند شد لباسشو پوشید و رفت دستشویی و صورتشو شست و اومد بیرون با هم رفتیم پایین منو نشوند رو پای خودش و با هم صبحونه خوردیم و بعد رفتیم تو حیاط و رو تاب بزرگی که اونجا بود نشسته بودیم و حرف میزدیم .....
+یونا عشقم
_جونم عزیزم
+میخوای بریم بیرون
_کجا بریم
+تو قبول کن که بریم اونش با من
_خیلی خب باشه بریم
لباسامون مناسب بیرون بود دیگه عوض نکردیم سوار ماشین شدیم و راه افتادیم
_کجا داریم میریم جونکوک
+وقتی رفتیم خودت میبینی
_پس قصد نداری بهم بگی نه
+نه(خنده)
دیگه چیزی نگفتیم تا اینکه رسیدیم تو یه جنگل بزرگ و سر سبز که همه جاشودرخت پوشونده بود و میون اون همه درخت یه کلیه کوچیک پیدا بود چقدر قشنگ بود
_چقد قشنگه اینجا
+اوهوم وقتی بچه بودم مامانم منو خواهرمو میآورد اینجا
_اع تو خواهر داری
+اره از خودم چند سال کوچیک تره تو فرانسه درس میخونه
_اها
دستمو گرفت و رفتیم داخل جنگل هر چی جلو تر میرفتیم صدای پرنده ها بیشتر میشد و همه چی قشنگ تر بود رفتیم داخل همون کلبه اونجا هم کوچیک بود ولی خیلی قشنگ بود
+خب خانومی از اینجا خوشت میاد
_اره خیلی قشنگه ولی بیا بریم بیرونو بگردیم
+باشه بریم
دستمو گرفت و با هم رفتیم بیرون چقدر خندیدیم عکس گرفتیم بهترین روز عمرم بود تو عمرم هیچوقت از ته دل مث اون روز نخندیده بودم خیلی بهم خوشگذشت جونکوک کاری کرد من کمبود مامان بابامو تو زندگیم نبینم برام از دل و جونش مایه میذاشت هر کاری میکرد تا من خوشحال باشم همیشه میگن مافیا ها آدم خطر ناک و بی رحمی هستن ولی فقط بعضی هاشون آدما رو هیچوقت نمیشه از رو قیافه قضاوت کرد آدما کی معنی پیدا میکنن وقتی کنار هم دیگه باشن (هه بچه ها این جمله رو خودم نگفتم از آهنگ تتلو گرفتم وگرنه من همچین شعوری ندارم که براتون یه جمله با معنی بگم😂😂)
۵۰.۴k
۲۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.