توکیو ریونجرز پارت ۳
توکیو ریونجرز پارت ۳
الان روی موتورم ولی نباید بهم بگه چی به چیه
میکو : مایکی نباید قبل از شروع بهم بگی گاز چیه کلاژ چیه
مایکی : نیازی نیست خودت یاد میگیری
اخه این چه منطقه تو داری
میکو : اههههه باشه خب باید چیکار کنم
۳ ساعت بعد ساعت الان ۴ بعد از ظهره
هووففف الان میتونم اروم برم ولی تا سرعت یاد بگیرم امشب شاید ازشون عقب بمونم
یکم سرعتمو زیاد کردم
مایکی : خوب یاد گرفتی همین طوری پیش بری تا ساعت ۷ میتونی با تمام سرعت بری
میکو : با همین سرعت با ترس دارم میرم احمق ( با داد )
مایکی : باشه بابا باشه
دوباره یکم سرعتمو بیشتر کردم
ساعت ۶
الان دارم با تمام سرعت میرم قلبم توی دهنمه
مایکی احمق باید از دیروز یادم میدادییی
رسیدیم به محل جلسه وقتی پیاده شدم پاهام میلرزید
میکو : اههه
بالاخره جلسه شروع شد همه داریم میریم به تنجیکو وقتی رسیدیم همه با صدای مایکی شروع به مبارزه کردن من جلوتر از همه میرفتم و راهو باز میکردم که دوتا داداش عجیب دیدم اومدی جلوم
ران : نمیدونستم دوختراهم میتونن برن ....
نزاشتم حرف بزنه و یکی از اون لگدا که مایکی یادم دادو بهش زدم دیگه تکون نخورد رفتم اون یکی رو بزنم که دستمو گرفت خیلی درد داشت دستمو میشکوند
میکو : اهههه ( اروم )
که میتسویا اومد کمکم ولی اون پسره ( ریندو ) میتسویا رو زد خیلی عصبانی بودم
بلند شدم
میکو : به چه جرعتی به سر گروه من حمله میکنییییییی ( با داد )
سریع اون پسره ( ریندو) رو زدم و دیگه نتونست بلندشه رفتم سمت میتسویا
میکو : حالت خوبه صدمه که ندیدی
یهو حس کردم یکی داره از پست بهم نزدیک میشه سریع یه لگد بهش زدم و برگشتم سمت میتسویا
میتسویا : اره ولی اینجا نباید به فکر بقیه باشی ما کاپیتانا میتونی از خودمون دفاع کنیم به جز تاکهمیتچی و اعضای پایین رتبه
میکو : نگران نباش نمیزارم کسی بیشتر از این اسیب ببینه فقط به بقیه کمک کن من نمیتونم به کسی کمک نکنم پس اگه ببینم کسی داره اسیب میبینه میرم اونجا حتا اگه به معنای اسیب دیدنم باشه
میتسویا : لطفا مثل مایکی کله خر بازی در نیار
میکو : مایکی هههه ( لبخند ) امروز شکستش دادم
و میتسویا که داشت با تعجب به مایکی و میکو نگاه میکرد
رفتم سمت بقیه جا ها که دیدم یه پسر مو زرد چی بود اسمش اها تاکهمیتچی داره کتک میخوره پریدم جلوش و یکی از ضربه هارو نوش جان کردم واقعا مشتش سنگین بود شروع به مبارزه با اون قول بیابونی کردم (کاکوچو ) به لگد میزدم ولی لگدامو دفع میکرد موشتام سبکه ولی بهتره بعد از ۲۰ دقیقه اون قول بیابونی رو شکست دادم
تاکه : حالت خوبه میکو چان زخمی شودی
میکو : نه ... زخمه مهمی نیست برای تو بد تره
وقتی داشتم پیشروی میکردم یه پسره مو سفید اومد انگار رهبرشون بود نگاهاش خیلی سنگین بود
الان روی موتورم ولی نباید بهم بگه چی به چیه
میکو : مایکی نباید قبل از شروع بهم بگی گاز چیه کلاژ چیه
مایکی : نیازی نیست خودت یاد میگیری
اخه این چه منطقه تو داری
میکو : اههههه باشه خب باید چیکار کنم
۳ ساعت بعد ساعت الان ۴ بعد از ظهره
هووففف الان میتونم اروم برم ولی تا سرعت یاد بگیرم امشب شاید ازشون عقب بمونم
یکم سرعتمو زیاد کردم
مایکی : خوب یاد گرفتی همین طوری پیش بری تا ساعت ۷ میتونی با تمام سرعت بری
میکو : با همین سرعت با ترس دارم میرم احمق ( با داد )
مایکی : باشه بابا باشه
دوباره یکم سرعتمو بیشتر کردم
ساعت ۶
الان دارم با تمام سرعت میرم قلبم توی دهنمه
مایکی احمق باید از دیروز یادم میدادییی
رسیدیم به محل جلسه وقتی پیاده شدم پاهام میلرزید
میکو : اههه
بالاخره جلسه شروع شد همه داریم میریم به تنجیکو وقتی رسیدیم همه با صدای مایکی شروع به مبارزه کردن من جلوتر از همه میرفتم و راهو باز میکردم که دوتا داداش عجیب دیدم اومدی جلوم
ران : نمیدونستم دوختراهم میتونن برن ....
نزاشتم حرف بزنه و یکی از اون لگدا که مایکی یادم دادو بهش زدم دیگه تکون نخورد رفتم اون یکی رو بزنم که دستمو گرفت خیلی درد داشت دستمو میشکوند
میکو : اهههه ( اروم )
که میتسویا اومد کمکم ولی اون پسره ( ریندو ) میتسویا رو زد خیلی عصبانی بودم
بلند شدم
میکو : به چه جرعتی به سر گروه من حمله میکنییییییی ( با داد )
سریع اون پسره ( ریندو) رو زدم و دیگه نتونست بلندشه رفتم سمت میتسویا
میکو : حالت خوبه صدمه که ندیدی
یهو حس کردم یکی داره از پست بهم نزدیک میشه سریع یه لگد بهش زدم و برگشتم سمت میتسویا
میتسویا : اره ولی اینجا نباید به فکر بقیه باشی ما کاپیتانا میتونی از خودمون دفاع کنیم به جز تاکهمیتچی و اعضای پایین رتبه
میکو : نگران نباش نمیزارم کسی بیشتر از این اسیب ببینه فقط به بقیه کمک کن من نمیتونم به کسی کمک نکنم پس اگه ببینم کسی داره اسیب میبینه میرم اونجا حتا اگه به معنای اسیب دیدنم باشه
میتسویا : لطفا مثل مایکی کله خر بازی در نیار
میکو : مایکی هههه ( لبخند ) امروز شکستش دادم
و میتسویا که داشت با تعجب به مایکی و میکو نگاه میکرد
رفتم سمت بقیه جا ها که دیدم یه پسر مو زرد چی بود اسمش اها تاکهمیتچی داره کتک میخوره پریدم جلوش و یکی از ضربه هارو نوش جان کردم واقعا مشتش سنگین بود شروع به مبارزه با اون قول بیابونی کردم (کاکوچو ) به لگد میزدم ولی لگدامو دفع میکرد موشتام سبکه ولی بهتره بعد از ۲۰ دقیقه اون قول بیابونی رو شکست دادم
تاکه : حالت خوبه میکو چان زخمی شودی
میکو : نه ... زخمه مهمی نیست برای تو بد تره
وقتی داشتم پیشروی میکردم یه پسره مو سفید اومد انگار رهبرشون بود نگاهاش خیلی سنگین بود
۴.۴k
۳۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.