وقتی داشتم آهنگ گوش میدادم part 3
جونگ کوک گفت : من اینجام ، نترس جیگرم 💕....
ا/ت:
با جونگ کوک رفتیم توی آشپز خونه تا ببینیم
صدای چی بوده!
وقتی رفتیم داخل آشپز خونه دیدم ۲ تا لیوان
دسته دارامون که طرح خودمون روش بود شکسته.
جونگ کوک: وایی!احتمالا به خاطر پر بودن جا
افتاده و شکسته .
ا/ت :
منکه عاشق اون لیوانا بودم یه اشک خیلی ریزی
ریختم .
جونگ کوک: بیبی گریه نکن عیبی نداره دوباره
درست میکنیم .
ا/ت: ولی"گریه"ولی این باهمه لیوانا فرق میکنه
این اولین هدیه ایه که تو بهم دادی سعی کردم که
سالم نگهش دارم ، امااا"گریه"اما آخرش اینطوری شد.
جونگ کوک:اگه گریه کنی منم گریم میگیره 😢
جونگ کوک:
اشکای ریزش رو پاک کردم و بغلش کردم و همینطوری
بردمش تو اتاق و خوابوندمش و روش پتو انداختم
آروم شد
منم کمکم خوابیدم .
"صبح روز مراسم"
ا/ت:
وقتی بیدار شدم ساعت تقریبا ۷ صبح بود
دیر شده بود .
سریع جونگ کوک و بیدارکردم .
ا/ت:جونگ کوک ، جوونگگگ کوووک ، پاشو
به زمان مراسم کم مونده .
جونگ کوک : ۱ دیقه دیگه وایسی پاشدم 😴
ا/ت: باااشههه😑
ا/ت:
جونگ کوک بیدار شد و سلام کرد سلام کردم و
بعد از خوردن صبحانه و زدیم مسواک و...
رفتیم آماده شدیم
جونگ کوک : بیبی ؟؟
ا/ت:جونممم.
جونگ کوک: میدونی لباسم کجاست ؟؟؟
ا/ت:آویزون کردم پشت در
جونگ کوک: آهان ، اِممم ، اوکِی......
ا/ت:
با جونگ کوک رفتیم توی آشپز خونه تا ببینیم
صدای چی بوده!
وقتی رفتیم داخل آشپز خونه دیدم ۲ تا لیوان
دسته دارامون که طرح خودمون روش بود شکسته.
جونگ کوک: وایی!احتمالا به خاطر پر بودن جا
افتاده و شکسته .
ا/ت :
منکه عاشق اون لیوانا بودم یه اشک خیلی ریزی
ریختم .
جونگ کوک: بیبی گریه نکن عیبی نداره دوباره
درست میکنیم .
ا/ت: ولی"گریه"ولی این باهمه لیوانا فرق میکنه
این اولین هدیه ایه که تو بهم دادی سعی کردم که
سالم نگهش دارم ، امااا"گریه"اما آخرش اینطوری شد.
جونگ کوک:اگه گریه کنی منم گریم میگیره 😢
جونگ کوک:
اشکای ریزش رو پاک کردم و بغلش کردم و همینطوری
بردمش تو اتاق و خوابوندمش و روش پتو انداختم
آروم شد
منم کمکم خوابیدم .
"صبح روز مراسم"
ا/ت:
وقتی بیدار شدم ساعت تقریبا ۷ صبح بود
دیر شده بود .
سریع جونگ کوک و بیدارکردم .
ا/ت:جونگ کوک ، جوونگگگ کوووک ، پاشو
به زمان مراسم کم مونده .
جونگ کوک : ۱ دیقه دیگه وایسی پاشدم 😴
ا/ت: باااشههه😑
ا/ت:
جونگ کوک بیدار شد و سلام کرد سلام کردم و
بعد از خوردن صبحانه و زدیم مسواک و...
رفتیم آماده شدیم
جونگ کوک : بیبی ؟؟
ا/ت:جونممم.
جونگ کوک: میدونی لباسم کجاست ؟؟؟
ا/ت:آویزون کردم پشت در
جونگ کوک: آهان ، اِممم ، اوکِی......
۲۲.۹k
۱۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.