تکپارتی:)
گوشی رو برای باز هزارم چک کردم خبری ازش نبود..
هیچ خبر!
روی تخت دراز کشیدم، صدای پیام گوشیم اومد، سریع خزیدم روی گوشی ولی همچنان پیام اون نبود
دیگه تقریبا نا امید شده بودم!
چشمامو بستم، داشتم میخوابیدم که باز صدای پیام گوشیم منو از خواب پروند؛ این دفعه خونسرد و نا امید گوشیمو برداشتم، دیدم نامیه
بدون فکر کردن فقط پیامش رو باز کردم..
لبخند عمیقی زدم و با ذوق به صفحه گوشی خیره شدم
《نامی: عزیزم من امشب یکم کار دارم! فردا حرف میزنیم..》
لبخندم محو شد، چیزی نتونستم بگم، گوشی رو کنار گزاشتم
گریم گرفته بود!
نفس عمیق کشیدم، فکر هام باز به سرم حمله کردن...
"-اگه اون واقعا دوستت نداشته باشه چی؟
-چرا خودتو عذاب میدی؟
-تو نمیتونی بغلش کنی
-چرا عاشقشی در حالی که ممکنه بهت خیانت کنه؟
-تو نمیتونی کش موهاتو بدی بهش!
نمیتونی ببوسیش
نمیتونی تو بغلش به خواب بری
نمیتونی باهاش توی زندگی واقعی حرف بزنی و بخندی
نمیتونی باهاش اشپزی کنی
نمیتونی از طرفش نوازش بشی یا نوازشش کنی
نمیتونی، نمیتونی، نمیتونی!"
نفهمیدم کی اشکام صورتمو خیس کردن، من حتی نمیتونم تو بغلش گریه کنم! چه زندگیه این:)
ساعت ۳ صبح بود، بارون نم نم میبارید و باعث شد با اشکام بخوابم..
صبح زود، ساعت ۷ بیدار شدم و به سقف خیره شدم
به گوشیم پشت سر هم پیام میومد، گوشیمو برداشتم و با پیام های نامی مواجه شدم، بازشون کردن، با خوندن حرفاش یخ زده بودم!
《ات، دخترکم... بلیت هواپیما واسه بوسان گرفتم! بالاخره قراره همو ببینیم!》
این تک پارتی برای کسایی بود که رابطه لانگ دارن، و نمیتونن از نزدیک دلیل تپش قلب و پروانه های توی دلشون رو ببینن!
☆بر اساس واقعیت☆
امیدوارم خوشتون اومده باشه؛ اگه غلط املایی داشتم شرمندم:)))
هیچ خبر!
روی تخت دراز کشیدم، صدای پیام گوشیم اومد، سریع خزیدم روی گوشی ولی همچنان پیام اون نبود
دیگه تقریبا نا امید شده بودم!
چشمامو بستم، داشتم میخوابیدم که باز صدای پیام گوشیم منو از خواب پروند؛ این دفعه خونسرد و نا امید گوشیمو برداشتم، دیدم نامیه
بدون فکر کردن فقط پیامش رو باز کردم..
لبخند عمیقی زدم و با ذوق به صفحه گوشی خیره شدم
《نامی: عزیزم من امشب یکم کار دارم! فردا حرف میزنیم..》
لبخندم محو شد، چیزی نتونستم بگم، گوشی رو کنار گزاشتم
گریم گرفته بود!
نفس عمیق کشیدم، فکر هام باز به سرم حمله کردن...
"-اگه اون واقعا دوستت نداشته باشه چی؟
-چرا خودتو عذاب میدی؟
-تو نمیتونی بغلش کنی
-چرا عاشقشی در حالی که ممکنه بهت خیانت کنه؟
-تو نمیتونی کش موهاتو بدی بهش!
نمیتونی ببوسیش
نمیتونی تو بغلش به خواب بری
نمیتونی باهاش توی زندگی واقعی حرف بزنی و بخندی
نمیتونی باهاش اشپزی کنی
نمیتونی از طرفش نوازش بشی یا نوازشش کنی
نمیتونی، نمیتونی، نمیتونی!"
نفهمیدم کی اشکام صورتمو خیس کردن، من حتی نمیتونم تو بغلش گریه کنم! چه زندگیه این:)
ساعت ۳ صبح بود، بارون نم نم میبارید و باعث شد با اشکام بخوابم..
صبح زود، ساعت ۷ بیدار شدم و به سقف خیره شدم
به گوشیم پشت سر هم پیام میومد، گوشیمو برداشتم و با پیام های نامی مواجه شدم، بازشون کردن، با خوندن حرفاش یخ زده بودم!
《ات، دخترکم... بلیت هواپیما واسه بوسان گرفتم! بالاخره قراره همو ببینیم!》
این تک پارتی برای کسایی بود که رابطه لانگ دارن، و نمیتونن از نزدیک دلیل تپش قلب و پروانه های توی دلشون رو ببینن!
☆بر اساس واقعیت☆
امیدوارم خوشتون اومده باشه؛ اگه غلط املایی داشتم شرمندم:)))
۱۲.۴k
۲۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.