سناریو
وقتی زدی تلویزیون خونه رو نابود کردی(🫤🤣)
نامی:با یه لبخند ملیح نکات میکنه و میگه:نسخه دوم و البته پیشرفته تر خودم رو پیدا نمودم(🤣💔)
جین:اول با ی حالت انزجار نکات میکنه بعد رو به اسمون میگه :خدای مهربان من چه گناهی به درگاه تو کردم که الان سزاوار نگه داشتن این موجود ترمیناتور باشم!؟ ا.ت:به من میکی ترمیناتور؟حالا ی تلویزیونه دیگه… جین:من اونو با یه جون کندن و هزار قصد و وام خریدم(دروغ از این بزرگ تر!؟😐😂)
یونگی:هعییی… خدا بهم صبر بده البته که به این کارات عادت کردم🙂💔(ا.ت در حال مظلوم نمایی😂)
هوپی:دست به کمر واستاده و با گوشه چشم نگات میکنه:احیاناً نسبت خانوادگی خاصی با نامجون نداری🧐!؟(🤣💔)
جیمین:خودت که کاریت نشد موچی کوچولو!؟(اوقی🥺✨)
تهیونگ:کلا نمیتونی روزتو با شکستن وسایل خونه من شب نکنی ن!؟ ا.ت:نه!!! تهیونگ:میدونم🫤💔
کوک:خدایا دعا کردم نامجون درست شه نه ک یکی دیگه رم اضافه کنی دعاهام چرا برعکس جواب میده!؟🫤خب ا.ت خانوم توضیحی برای کارتون دارین!؟🙂✨ ا.ت: خیر😊 کوک:پس خودتو واسه یک تنبیه سخت حاضر کن😊✨ ا.ت :😑💔
نامی:با یه لبخند ملیح نکات میکنه و میگه:نسخه دوم و البته پیشرفته تر خودم رو پیدا نمودم(🤣💔)
جین:اول با ی حالت انزجار نکات میکنه بعد رو به اسمون میگه :خدای مهربان من چه گناهی به درگاه تو کردم که الان سزاوار نگه داشتن این موجود ترمیناتور باشم!؟ ا.ت:به من میکی ترمیناتور؟حالا ی تلویزیونه دیگه… جین:من اونو با یه جون کندن و هزار قصد و وام خریدم(دروغ از این بزرگ تر!؟😐😂)
یونگی:هعییی… خدا بهم صبر بده البته که به این کارات عادت کردم🙂💔(ا.ت در حال مظلوم نمایی😂)
هوپی:دست به کمر واستاده و با گوشه چشم نگات میکنه:احیاناً نسبت خانوادگی خاصی با نامجون نداری🧐!؟(🤣💔)
جیمین:خودت که کاریت نشد موچی کوچولو!؟(اوقی🥺✨)
تهیونگ:کلا نمیتونی روزتو با شکستن وسایل خونه من شب نکنی ن!؟ ا.ت:نه!!! تهیونگ:میدونم🫤💔
کوک:خدایا دعا کردم نامجون درست شه نه ک یکی دیگه رم اضافه کنی دعاهام چرا برعکس جواب میده!؟🫤خب ا.ت خانوم توضیحی برای کارتون دارین!؟🙂✨ ا.ت: خیر😊 کوک:پس خودتو واسه یک تنبیه سخت حاضر کن😊✨ ا.ت :😑💔
۱.۶k
۲۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.