《 رومان دریای آبی 》
《 رومان دریای آبی 》
پارت 53
ات......
جیمین تو بهم قول دادی گفتی ولم نمیکنی گفتی همیشه کنارمی
اگه میخواست با اولی حرفی که شنیدی ولم کنی
چرا منو اينجوری وابسته خودت کردی
اشک هاش رو پاک کرد و گردنبند رو روی میز انداخت و از اوتاق خارج شد
و به سالون رفت جین و سون هی روی مبل نشست بودن
و با خنده و خوشحالی با هم حرف میزدن جین دست اش رو روی شکم همسرش کشید و گفت
جين : عزیزدلم مامانی رو اذیت نکنی
سون هی: جین فکر نکنم اون بتونه حرفاتو بشنوه
جین با لحن حق به جانبی گفت
جین : این یه بهس بین منو پسرم تو دخالت نکن
سون هی: تو از کجا میدونی پسر میشه اگه دوختر شد چی
جين دست های سون هی رو گرفت
جین: برام فرقی نمیکنه دوختر باشه با پسر اینکه تو همچین هدیه بهم میدی برام کافيه
سون هی لبخند زد اونا اصلا متوجه این که ات نبودن ات با حسرت به اونا نگاه میکرد و بازم با یادآوری اینکه کسی که عاشقشه حتا بهش اعتماد نداره اشک ها روی صورتش رو خیس کرد
که با صدای جين زود صورتش به طرف دیگه برگردوند تا اونا اشک هاش رو نبینن
جین : ات بیدار شدی خوبی
ات با صدای که بغض توش معلوم بود گفت
ات : خوبم داداش
ات زود به سمت آشپز خونه رفت و اشک هاش رو پاک کرد و نفس های عمیقی کشید تا بغض که گلوش رو چنگ می زد رو قورت بده
که با صدای سون هی نگاهش رو به اون داد
سون هی : خوبی ات چیزی لازم داری
ات : خوبم اومدم آب بخورم
سون هی لیوان رو پر از آب کرد و داد به ات و به شرمندگی گفت
سون هی : ات منو بخشیدی من واقعا معذرت میخوام
ات لیوان رو روی اپن گذاشت و گفت
ات : تو تقصیر نداری زن داداش
سون هی دست های ات رو گرفت و با ذوق گفت
سون هی : واقعا منو بخشیدی
ات سر اش رو به معنی بله تکان داد
سون هی : خیلی ممنون زن داداش
ات با شنیدن اینکه سون هی زن داداش صداش کرد اخم کرد و سون هی متوجه این شد بخاطر اینکه همین موضوع رو عوض کرد
سون هی : وقته شام تو برو به داداشت بگو منم میز رو میچینم
ات : منم کمکت میکنم تو حاملهای نباید زیاد خسته بشی
ات با سون هی میز رو چیدن و بعد از خوردن شام با کمک سون هی میز رو جم کرد و به حیات خونه رفت
نسیمه ملایمی و خنکی میوزید ات نفس های عمیقی میکشید
حرف های جیمین توی سرش میپیچید و با خود اش گفت
ات.....
چرا فکر کردم حسی بهم داره اون حتا به حرفام گوش نکرد.......
ات با صدای فردی حرفش قطع شد و نگاهش رو به پشت سرش داد
جیمین : انقدر زود قضاوت نکن پارک ات
ادامه دارد؟؟؟؟
اين پارت شرط داره
20 لایک
30 کامنت
و لطفا کامنت ها فارسی بزارید نه اینگلیسی
https://wisgoon.com/mynhe
پارت 53
ات......
جیمین تو بهم قول دادی گفتی ولم نمیکنی گفتی همیشه کنارمی
اگه میخواست با اولی حرفی که شنیدی ولم کنی
چرا منو اينجوری وابسته خودت کردی
اشک هاش رو پاک کرد و گردنبند رو روی میز انداخت و از اوتاق خارج شد
و به سالون رفت جین و سون هی روی مبل نشست بودن
و با خنده و خوشحالی با هم حرف میزدن جین دست اش رو روی شکم همسرش کشید و گفت
جين : عزیزدلم مامانی رو اذیت نکنی
سون هی: جین فکر نکنم اون بتونه حرفاتو بشنوه
جین با لحن حق به جانبی گفت
جین : این یه بهس بین منو پسرم تو دخالت نکن
سون هی: تو از کجا میدونی پسر میشه اگه دوختر شد چی
جين دست های سون هی رو گرفت
جین: برام فرقی نمیکنه دوختر باشه با پسر اینکه تو همچین هدیه بهم میدی برام کافيه
سون هی لبخند زد اونا اصلا متوجه این که ات نبودن ات با حسرت به اونا نگاه میکرد و بازم با یادآوری اینکه کسی که عاشقشه حتا بهش اعتماد نداره اشک ها روی صورتش رو خیس کرد
که با صدای جين زود صورتش به طرف دیگه برگردوند تا اونا اشک هاش رو نبینن
جین : ات بیدار شدی خوبی
ات با صدای که بغض توش معلوم بود گفت
ات : خوبم داداش
ات زود به سمت آشپز خونه رفت و اشک هاش رو پاک کرد و نفس های عمیقی کشید تا بغض که گلوش رو چنگ می زد رو قورت بده
که با صدای سون هی نگاهش رو به اون داد
سون هی : خوبی ات چیزی لازم داری
ات : خوبم اومدم آب بخورم
سون هی لیوان رو پر از آب کرد و داد به ات و به شرمندگی گفت
سون هی : ات منو بخشیدی من واقعا معذرت میخوام
ات لیوان رو روی اپن گذاشت و گفت
ات : تو تقصیر نداری زن داداش
سون هی دست های ات رو گرفت و با ذوق گفت
سون هی : واقعا منو بخشیدی
ات سر اش رو به معنی بله تکان داد
سون هی : خیلی ممنون زن داداش
ات با شنیدن اینکه سون هی زن داداش صداش کرد اخم کرد و سون هی متوجه این شد بخاطر اینکه همین موضوع رو عوض کرد
سون هی : وقته شام تو برو به داداشت بگو منم میز رو میچینم
ات : منم کمکت میکنم تو حاملهای نباید زیاد خسته بشی
ات با سون هی میز رو چیدن و بعد از خوردن شام با کمک سون هی میز رو جم کرد و به حیات خونه رفت
نسیمه ملایمی و خنکی میوزید ات نفس های عمیقی میکشید
حرف های جیمین توی سرش میپیچید و با خود اش گفت
ات.....
چرا فکر کردم حسی بهم داره اون حتا به حرفام گوش نکرد.......
ات با صدای فردی حرفش قطع شد و نگاهش رو به پشت سرش داد
جیمین : انقدر زود قضاوت نکن پارک ات
ادامه دارد؟؟؟؟
اين پارت شرط داره
20 لایک
30 کامنت
و لطفا کامنت ها فارسی بزارید نه اینگلیسی
https://wisgoon.com/mynhe
۱۹۹
۲۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.