پارت3:البت این صداها دست سازه ای بود برای گول زدنه بقیه..
پارت3:البت این صداها دست سازه ای بود برای گول زدنه بقیه....ژیومین رف دم در دستشویی و گفت:سهون جونم حالت خوبه؟
سهون:به نطرت باید خوب باشم؟
(دوباره از خودش صدا در اورد)
ژیومین:داری چکار میکنی برادرم یکم آروم تر...
سهون:میخوای بیای تو ببینی؟اینقدرم منو تو این حالم سوال پیچ نکنی؟
ژیومین:اگه بیام اونجا به مرگ خاموش مبتلا میشم...شوما به کارت برس..
(در دستشویی باز شدو سهون با یه قیافه ناجور اومد بیرون)(منظور از قیافه ناجور چهرش بود منحرفانه پهلوان)
ژیومین:میخوای برم برات یه آبجوش نبات درس کنم؟سهون:نه دستت درد نکنه!خوب میشم...
بعدش با عصبانیت رف پیش کریس و یه لقد محکم زد تو شکمش که آخ کرس رفت هوا!
کریس با دو تا دستش شکمشو گرفت و گف:آخ آخ الهی خودم حلواتو پخش کنم...
سهون یه قیافه با مزه ای گرفت به خودشو گف:پاشو خودتو جمع کن بینم..
کریس:نزار بلندشماااااا...
سهون:مثلا اگه بلند شی چی میشه؟جوجه..
(سهون توی ورزشهای رزمی مهارت کاملو داره و هیچکی جلودارش نیس)
سهون:چند ماهه نزدمت از آدم بودن در اومدی!بزغاله...
(تاسهون اینو گف هر پنج تاشون زدن زیر خنده هم ژستی که برا زدن کریس گرفته بود با مزه بود هم حرفش)
صدای در اومد همه برگشتن که دیدن لوهان از در اومد تو..)
لوهان دستشو برد بالا و گف:اوووووو چه خبرتونه؟؟صداتون تا اونور خیابون میاد...
سهون:اولا که سلام دوما از این گوسفند بپرس...
همه خنده هاشون قطع شد و سهون اخماش رف تو هم و روبه کریس گف:یا همین الان بلند میشی یا طور دیگه ای بلندت میکنم..
کریس:مثلا چطوری؟
سهون رو به ژیومین گف:تو دو تا پاشو بگیر...خودشم دستاشو گرفت...
کریس قیافه گریه به خودش گرفت و گفت:نه نه غلط کردم...خودم بلند میشم...فقط منو بزار زمین...
سهون:نه دیگه دیر شده...اول کتکتو میخوری بعد مثله یه ادمیزاد میری غذا درس میکنی...
کریس:بابا من غلط کردممم...به خدا غلط کردم...
(اون لحظه چهره کریس دیدنی بود)(همینطور که رو هوا داشتن تابش میدادن با شمارش سهون پرتش کردن رو زمین)
کریس یه آخ بلند از ته گلوش اومد بیرون و همینطور که کمرشو گرفته بود گفت:اخ اخ کمرممممممم....عرررررررر دلمممم...
تاعو در اومد گفت:نگفته بودی بارداری؟؟؟حالا چند ماهشه؟
کریس:تو دهنتو ببند...
تاعو:ممنونم از این همه توجهت!
لوهان و سهون و ژیومین اون وسط پوکیده بودن از خنده..وسط حال به صورت جنازه افتاده بودن و هر دفعه یه صدای قهقهه ازشون بلند میشد..
کریس دست به کمر بلند شدو رف طرف آشپز خونه...
سهون:به نطرت باید خوب باشم؟
(دوباره از خودش صدا در اورد)
ژیومین:داری چکار میکنی برادرم یکم آروم تر...
سهون:میخوای بیای تو ببینی؟اینقدرم منو تو این حالم سوال پیچ نکنی؟
ژیومین:اگه بیام اونجا به مرگ خاموش مبتلا میشم...شوما به کارت برس..
(در دستشویی باز شدو سهون با یه قیافه ناجور اومد بیرون)(منظور از قیافه ناجور چهرش بود منحرفانه پهلوان)
ژیومین:میخوای برم برات یه آبجوش نبات درس کنم؟سهون:نه دستت درد نکنه!خوب میشم...
بعدش با عصبانیت رف پیش کریس و یه لقد محکم زد تو شکمش که آخ کرس رفت هوا!
کریس با دو تا دستش شکمشو گرفت و گف:آخ آخ الهی خودم حلواتو پخش کنم...
سهون یه قیافه با مزه ای گرفت به خودشو گف:پاشو خودتو جمع کن بینم..
کریس:نزار بلندشماااااا...
سهون:مثلا اگه بلند شی چی میشه؟جوجه..
(سهون توی ورزشهای رزمی مهارت کاملو داره و هیچکی جلودارش نیس)
سهون:چند ماهه نزدمت از آدم بودن در اومدی!بزغاله...
(تاسهون اینو گف هر پنج تاشون زدن زیر خنده هم ژستی که برا زدن کریس گرفته بود با مزه بود هم حرفش)
صدای در اومد همه برگشتن که دیدن لوهان از در اومد تو..)
لوهان دستشو برد بالا و گف:اوووووو چه خبرتونه؟؟صداتون تا اونور خیابون میاد...
سهون:اولا که سلام دوما از این گوسفند بپرس...
همه خنده هاشون قطع شد و سهون اخماش رف تو هم و روبه کریس گف:یا همین الان بلند میشی یا طور دیگه ای بلندت میکنم..
کریس:مثلا چطوری؟
سهون رو به ژیومین گف:تو دو تا پاشو بگیر...خودشم دستاشو گرفت...
کریس قیافه گریه به خودش گرفت و گفت:نه نه غلط کردم...خودم بلند میشم...فقط منو بزار زمین...
سهون:نه دیگه دیر شده...اول کتکتو میخوری بعد مثله یه ادمیزاد میری غذا درس میکنی...
کریس:بابا من غلط کردممم...به خدا غلط کردم...
(اون لحظه چهره کریس دیدنی بود)(همینطور که رو هوا داشتن تابش میدادن با شمارش سهون پرتش کردن رو زمین)
کریس یه آخ بلند از ته گلوش اومد بیرون و همینطور که کمرشو گرفته بود گفت:اخ اخ کمرممممممم....عرررررررر دلمممم...
تاعو در اومد گفت:نگفته بودی بارداری؟؟؟حالا چند ماهشه؟
کریس:تو دهنتو ببند...
تاعو:ممنونم از این همه توجهت!
لوهان و سهون و ژیومین اون وسط پوکیده بودن از خنده..وسط حال به صورت جنازه افتاده بودن و هر دفعه یه صدای قهقهه ازشون بلند میشد..
کریس دست به کمر بلند شدو رف طرف آشپز خونه...
۳.۵k
۰۷ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.