سفیران سلامت پارت ۷۴
#lisa
امروز میخواستم برم بچه ها رو از خونه مادر شوهرم بیارم
تنهایی نمیتونستم به رزی و جنی گفتم اونا کار داشتن جنی که نمیتونست بیاد بخاطر حاملگیش رزی هم میگفت مهمون داره
رفتم پیش جیسو
اون گفت میام
باهم دیگه رفتیم پیش اونا ما رو دعوت کردن داخل
داشتیم حرف میزدیم که جیسو پرید وسط حرفمون
جیسو:ببخشید دستشویی کجاست من حالم بده
مامان کوک:مستقیم برو کنار در حیاط
جیسو:ممنونم
چن دقیقه وایسادم دیدم نیومد رفتم پیشش و صداش زدم
دیدم صدای استفراغ میاد
جیسو کمک میخوای
میخوای چیزی برات بیارم
جیسو:نه ممنون
(وقتی گفت نه ممنون از دستشویی در اومد)
مامان کوک:شماها کجا رفتین
جیسو:عذر خواهی میکنم حالت تعوو داشتم
مامان کوک:خیر باشه دخترم حالت خوبه مریض شدی
جیسو:نه نه مشکلی نیست حالم خوبه
مامان کوک:اخه نمیشه که رنگت هم پریده
مادر جون جیسو حاملس
مامان کوک:وای دخترم خیلی تبریک میگم ببخشید حواسم نبود
جیسو:ممنونم
برگشتیم خونه و روزمون و گذروندیم
# دو ماه بعد
#jin
جیسو زود باش
امروز میخواستم برم بچه ها رو از خونه مادر شوهرم بیارم
تنهایی نمیتونستم به رزی و جنی گفتم اونا کار داشتن جنی که نمیتونست بیاد بخاطر حاملگیش رزی هم میگفت مهمون داره
رفتم پیش جیسو
اون گفت میام
باهم دیگه رفتیم پیش اونا ما رو دعوت کردن داخل
داشتیم حرف میزدیم که جیسو پرید وسط حرفمون
جیسو:ببخشید دستشویی کجاست من حالم بده
مامان کوک:مستقیم برو کنار در حیاط
جیسو:ممنونم
چن دقیقه وایسادم دیدم نیومد رفتم پیشش و صداش زدم
دیدم صدای استفراغ میاد
جیسو کمک میخوای
میخوای چیزی برات بیارم
جیسو:نه ممنون
(وقتی گفت نه ممنون از دستشویی در اومد)
مامان کوک:شماها کجا رفتین
جیسو:عذر خواهی میکنم حالت تعوو داشتم
مامان کوک:خیر باشه دخترم حالت خوبه مریض شدی
جیسو:نه نه مشکلی نیست حالم خوبه
مامان کوک:اخه نمیشه که رنگت هم پریده
مادر جون جیسو حاملس
مامان کوک:وای دخترم خیلی تبریک میگم ببخشید حواسم نبود
جیسو:ممنونم
برگشتیم خونه و روزمون و گذروندیم
# دو ماه بعد
#jin
جیسو زود باش
۳۵.۶k
۰۴ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.