داستان کوتاه
داستان کوتاه
آنجا دارای بناهای تاریخی و کلیساهای قدیمی و زیباست که اخیرا بازسازی شده اند. من که خودم یک پژوهشگر و مورخ هستم، از کندوکاو در مکان های قدیمی و تاریخی لذت می برم. حالا می خواهم از دو پدیده عجیب و غریب صحبت کنم که کاملا غیر قابل توجیه هستند.
یک روز زمستانی بود و ما اطراف یک قصر قدم می زدیم. کنار آن قصر بقایای یک کلیسای قدیمی به چشم می خورد. آن قصر و قلعه خیلی با ابهت و با شکوه بودند. همانطور که اطراف آن عمارت راه می رفتیم، ه مقابل در وردوی کلیسا رسیدیم. ناگهان رایحه ای قوی به مشاممان خورد که علیرغم وجود سوز و سرمای شدید زمستانی کاملا محسوس بود. چند قدم عقب رفتیم و بو از بین رفت. هنگامی که دوباره نزدیک در شدیم، در کمال حیرت و ناباوری همان رایحه را احساس کردیم. هرچه به اطراف نگریستیم، کسی را ندیدیم. خیلی عجیب بود، بعد از آن نیز هرگزشبیه آن بو را هیچ کجای دیگر احساس نکردیم.
دومین پدیده آزاردهنده و هولناک بود. روزی که از ساحل جنوبی به سمت «نورفولک» در حال حرکت بودیم و از تماشای مناظر زیبای آنجا لذت می بردیم، تصمیم گرفتیم که راه میانبر را انتخاب کنیم تا گشتی در دهکده ها و روستاهای اطراف نیز بزنیم. یکی از روزهای سرد و ابری ماه ژانویه بود و ناگهان دهکده ای زیبا توجهمان را به خود جلب کرد. وارد دهکده شدیم و به بقایای یک کلیسای قدیمی و برج کنار آن رفتیم. آن عمارت متعلق به قرن پانزده بود و از آنجایی که درش باز بود، وارد آنجا شدیم. هوای داخل آنجا به شدت سرد بود، حتی سردتر از بیرون و ما به خود می لرزیدیم. ابتدا به تماشای تابلوها و تصاویر روی دیوار پرداختیم. هر دو احساس می کردیم
ادامه پست بعد
آنجا دارای بناهای تاریخی و کلیساهای قدیمی و زیباست که اخیرا بازسازی شده اند. من که خودم یک پژوهشگر و مورخ هستم، از کندوکاو در مکان های قدیمی و تاریخی لذت می برم. حالا می خواهم از دو پدیده عجیب و غریب صحبت کنم که کاملا غیر قابل توجیه هستند.
یک روز زمستانی بود و ما اطراف یک قصر قدم می زدیم. کنار آن قصر بقایای یک کلیسای قدیمی به چشم می خورد. آن قصر و قلعه خیلی با ابهت و با شکوه بودند. همانطور که اطراف آن عمارت راه می رفتیم، ه مقابل در وردوی کلیسا رسیدیم. ناگهان رایحه ای قوی به مشاممان خورد که علیرغم وجود سوز و سرمای شدید زمستانی کاملا محسوس بود. چند قدم عقب رفتیم و بو از بین رفت. هنگامی که دوباره نزدیک در شدیم، در کمال حیرت و ناباوری همان رایحه را احساس کردیم. هرچه به اطراف نگریستیم، کسی را ندیدیم. خیلی عجیب بود، بعد از آن نیز هرگزشبیه آن بو را هیچ کجای دیگر احساس نکردیم.
دومین پدیده آزاردهنده و هولناک بود. روزی که از ساحل جنوبی به سمت «نورفولک» در حال حرکت بودیم و از تماشای مناظر زیبای آنجا لذت می بردیم، تصمیم گرفتیم که راه میانبر را انتخاب کنیم تا گشتی در دهکده ها و روستاهای اطراف نیز بزنیم. یکی از روزهای سرد و ابری ماه ژانویه بود و ناگهان دهکده ای زیبا توجهمان را به خود جلب کرد. وارد دهکده شدیم و به بقایای یک کلیسای قدیمی و برج کنار آن رفتیم. آن عمارت متعلق به قرن پانزده بود و از آنجایی که درش باز بود، وارد آنجا شدیم. هوای داخل آنجا به شدت سرد بود، حتی سردتر از بیرون و ما به خود می لرزیدیم. ابتدا به تماشای تابلوها و تصاویر روی دیوار پرداختیم. هر دو احساس می کردیم
ادامه پست بعد
۲.۲k
۰۸ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.