پارت ۷ : مافیای من
و این کار باعث تعجب یونگی شده بود
چون که بالاخره یکی دید که بیشتر از خودش
میخوابه کویین کوچولوش رو بلند کردو گذاشت روی تخت و رفت بیرون
اجوما : پسر قشنگم
یونگی : جانم اجوما جون
اجوما : پسرم ا.ت از دیروز بعد از ظهر که اوردیش هیچی نخورده چرا نیوردیش یه چیزی بخوره عزیزم
یونگی : دوباره خوابید اجوما جون
اجوما : واقعا یعنی بالاخره یکی پیداشد
بیشتر تز تو بخوابع
تهیونگ : اره اجوما جونم پیدا شد
یونگی : بسم الله تو چرا مثل جن بوداده
پیدات میشه
جین : تو نه ما
اجوما : سلام پسرای خوشگلای خودم بیاید بغل خودم ببینم قربونتون بشم من
اعضا به جز شوگا: حمله
و سریع رفتن بغل اجوما
اجوما : قشنگای من دلم واستون یه ذره شده بود مخصوصا تو هندسام کوچولوی من
جین : اجوما من دیگه بزرگ شدم
یونگی : افرین اجوما تا این شیش تا
گاو رنگینکمونی اومدن مارو از یاد بردی نه ( اخم کیوت )
اجوما : حسود خان بیا بغلم ببینم
یونگی : اومدم ( ذوق صگی )
و حسابی اجوما رو بغل کرد
ا.ت : این در کوفتی رو باز کن مردک گربه ای ( داد از پشت در )
نامجون : چرا در اتاقشو قفل کردی شوگا
یونگی : میترسیدم فرار کنه
اجوما : بچه بیا برو حیا کن در اتاق دخترم و وا کن
یونگی : دارم بهتون میگم ممکنه فرار کنه چرا نمیفه
که با پسکله ای که از اجوما خورد حرفش نصفه موند
یونگی : اجوما چرا میزنی
اجوما : خدا رحمت کنه اجوشی رو
اون توی دوران قرن بوق بهتر از تو
ابراز احساسات میکرد بعدشم اگه زندانیش کنی عاشقت میشه
جیمین : اجوما راست میگه بیا برو درش و باز کن
ا.ت : کصافت دوستم یورا نگرانمه باید برم پیش د بیا درو باز کن ( داد بشدت بلند )
یونگی : باشه
کوک : بهش بگو نگران دوستش نباشه اون جاش پیش من امنه
یونگی : دوستش پیش تو چیکار میکنه
کوک : خب من عاشق یورا شدم و فعلا اونم
مثل ا.ت زندانیه تا دوسم داشته باشه
اجوما یه پسکله ای به یونگی و کوک میزنه و و با جدیت میگه : جفتتون برید دخترامو ازاد کنید و بیارید پیش خودم و گرنه اجوما بی اجوما
پسرا برید بشنید براتون ابمیوه بیارم با شما دوتا نبودما شما دوتا برید دخترامو بیارید بریم پسرای قشنگم
کوک : العان من یورا رو بیارم عمارت چکار هان
اجوما : میاریش پیش دوستش خودتم میمونی عمارت یونگی
یونگی : هوف اجوما درست میگه
اینطوری دخترا تنها نیستن
جیهوپ : چرا کوک باید بمونه مانمونیم
یونگی : خب گمشید برید جم کنید بیاید اینجا بمونید
اجوما : افرین پیشی قشنگم خب منتظر چی هستید پاشید برید وسیله هاتونو جمع کنید بیاید منم برم اتاقاتون رو اماده کنم
اعضا : چشم
چون که بالاخره یکی دید که بیشتر از خودش
میخوابه کویین کوچولوش رو بلند کردو گذاشت روی تخت و رفت بیرون
اجوما : پسر قشنگم
یونگی : جانم اجوما جون
اجوما : پسرم ا.ت از دیروز بعد از ظهر که اوردیش هیچی نخورده چرا نیوردیش یه چیزی بخوره عزیزم
یونگی : دوباره خوابید اجوما جون
اجوما : واقعا یعنی بالاخره یکی پیداشد
بیشتر تز تو بخوابع
تهیونگ : اره اجوما جونم پیدا شد
یونگی : بسم الله تو چرا مثل جن بوداده
پیدات میشه
جین : تو نه ما
اجوما : سلام پسرای خوشگلای خودم بیاید بغل خودم ببینم قربونتون بشم من
اعضا به جز شوگا: حمله
و سریع رفتن بغل اجوما
اجوما : قشنگای من دلم واستون یه ذره شده بود مخصوصا تو هندسام کوچولوی من
جین : اجوما من دیگه بزرگ شدم
یونگی : افرین اجوما تا این شیش تا
گاو رنگینکمونی اومدن مارو از یاد بردی نه ( اخم کیوت )
اجوما : حسود خان بیا بغلم ببینم
یونگی : اومدم ( ذوق صگی )
و حسابی اجوما رو بغل کرد
ا.ت : این در کوفتی رو باز کن مردک گربه ای ( داد از پشت در )
نامجون : چرا در اتاقشو قفل کردی شوگا
یونگی : میترسیدم فرار کنه
اجوما : بچه بیا برو حیا کن در اتاق دخترم و وا کن
یونگی : دارم بهتون میگم ممکنه فرار کنه چرا نمیفه
که با پسکله ای که از اجوما خورد حرفش نصفه موند
یونگی : اجوما چرا میزنی
اجوما : خدا رحمت کنه اجوشی رو
اون توی دوران قرن بوق بهتر از تو
ابراز احساسات میکرد بعدشم اگه زندانیش کنی عاشقت میشه
جیمین : اجوما راست میگه بیا برو درش و باز کن
ا.ت : کصافت دوستم یورا نگرانمه باید برم پیش د بیا درو باز کن ( داد بشدت بلند )
یونگی : باشه
کوک : بهش بگو نگران دوستش نباشه اون جاش پیش من امنه
یونگی : دوستش پیش تو چیکار میکنه
کوک : خب من عاشق یورا شدم و فعلا اونم
مثل ا.ت زندانیه تا دوسم داشته باشه
اجوما یه پسکله ای به یونگی و کوک میزنه و و با جدیت میگه : جفتتون برید دخترامو ازاد کنید و بیارید پیش خودم و گرنه اجوما بی اجوما
پسرا برید بشنید براتون ابمیوه بیارم با شما دوتا نبودما شما دوتا برید دخترامو بیارید بریم پسرای قشنگم
کوک : العان من یورا رو بیارم عمارت چکار هان
اجوما : میاریش پیش دوستش خودتم میمونی عمارت یونگی
یونگی : هوف اجوما درست میگه
اینطوری دخترا تنها نیستن
جیهوپ : چرا کوک باید بمونه مانمونیم
یونگی : خب گمشید برید جم کنید بیاید اینجا بمونید
اجوما : افرین پیشی قشنگم خب منتظر چی هستید پاشید برید وسیله هاتونو جمع کنید بیاید منم برم اتاقاتون رو اماده کنم
اعضا : چشم
۱۱.۳k
۰۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.