سلاح سرد(پارت5)
×سومی ویو×
وقتی رسیدیم خونه سریع رفتم تو اتاقم و یه دوش 10مینی گرفتم و امدم بیرون لباسام پوشیدم و چپ شدم رو تخت از خستگی چشمام باز نمیشد گوشیم برداشتم تا ببینم ساعت چند که دیدم یه پیام امده.....سریع گوشیم باز کردم تا ببینم چیه..
<پیام>
سلام سومی خوبی برای امروز پیست شلوغ شده و کل مافیاها هستن گفتم اگه خواستین اکیپی بیاین مشکلی نداره........فقط مواظب خودتون باشید چون همه هستن .....
ایول ولی خب شاید بچه ها نیان ...نیان خب مهم نی بابا...اصلا حال بلند شدن از جام نداشتم پس تو گروه چتمون پیام دادم و بهشون گفتم که همشون سریع دیدن و جواب دادن و گفتن میان منم اوک دادم و گوشیم زنگ کوک کردم و نفهمیدم که کی خوابم برد.......
^نامجون ویو^
داشتیم با جین قدم میزدیم که دیدم برا گوشیم یه پیام امد جیهوپ بود!
(پیام جیهوپ)
سلام نامجون همین الان چاگا(همون کسی که دعوتشون کرده بود بار)بهم پیام داده و جای قرار عوض کرده و گفته که بریم پیست رانندگی انگار امشب همه ی مافیاها اونجان به شوگا گفتم قبول کرد و گفت که بهتون بگم تا بیاین برگردیم و بریم خونه تا حاضر شیم چون ساعتش مال 9شب و زودتر باید حاضر شیم بریم.........
وقتی پیام خوندم به جین گفتم و سریع باهم رفتیم پیش بقیه تا سوار ماشین بشیم و برگردیم خونه ......
^کوک ویو^
یه حس عجیبی داشتم بزور چشمام باز نگه داشتم تا خونه ..وقتی رسیدم مستقیم رفتم حموم یه دوش5مینی گرفتم در امدم لباس پوشیدم و ولو شدم رو تخت گوشیم برای ساعت7کوک کردم و خوابیدم..
پایان پارت5
اسلاید2اتاق سومی
اسلاید3اتاق کوک
وقتی رسیدیم خونه سریع رفتم تو اتاقم و یه دوش 10مینی گرفتم و امدم بیرون لباسام پوشیدم و چپ شدم رو تخت از خستگی چشمام باز نمیشد گوشیم برداشتم تا ببینم ساعت چند که دیدم یه پیام امده.....سریع گوشیم باز کردم تا ببینم چیه..
<پیام>
سلام سومی خوبی برای امروز پیست شلوغ شده و کل مافیاها هستن گفتم اگه خواستین اکیپی بیاین مشکلی نداره........فقط مواظب خودتون باشید چون همه هستن .....
ایول ولی خب شاید بچه ها نیان ...نیان خب مهم نی بابا...اصلا حال بلند شدن از جام نداشتم پس تو گروه چتمون پیام دادم و بهشون گفتم که همشون سریع دیدن و جواب دادن و گفتن میان منم اوک دادم و گوشیم زنگ کوک کردم و نفهمیدم که کی خوابم برد.......
^نامجون ویو^
داشتیم با جین قدم میزدیم که دیدم برا گوشیم یه پیام امد جیهوپ بود!
(پیام جیهوپ)
سلام نامجون همین الان چاگا(همون کسی که دعوتشون کرده بود بار)بهم پیام داده و جای قرار عوض کرده و گفته که بریم پیست رانندگی انگار امشب همه ی مافیاها اونجان به شوگا گفتم قبول کرد و گفت که بهتون بگم تا بیاین برگردیم و بریم خونه تا حاضر شیم چون ساعتش مال 9شب و زودتر باید حاضر شیم بریم.........
وقتی پیام خوندم به جین گفتم و سریع باهم رفتیم پیش بقیه تا سوار ماشین بشیم و برگردیم خونه ......
^کوک ویو^
یه حس عجیبی داشتم بزور چشمام باز نگه داشتم تا خونه ..وقتی رسیدم مستقیم رفتم حموم یه دوش5مینی گرفتم در امدم لباس پوشیدم و ولو شدم رو تخت گوشیم برای ساعت7کوک کردم و خوابیدم..
پایان پارت5
اسلاید2اتاق سومی
اسلاید3اتاق کوک
۳.۵k
۰۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.